شَهر نوشت های محمد صالح زاده رشتی نژاد

روزنامه نگار - پژوهشگر مسایل شهری

شَهر نوشت های محمد صالح زاده رشتی نژاد

روزنامه نگار - پژوهشگر مسایل شهری

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گیلان» ثبت شده است

 

 

 

 

کتاب های - تیمور گورگین

تیمور گرگین روزنامه‌نگار، پژوهشگر، طنزپرداز، شاعر و ترانه سرای بزرگ معاصر در سن ۹۰ سالگی در شهرستان خمام درگذشت

تیمور گرگین در سال ۱۳۱۳ در روستای «چولاب» از توابع کوچصفهان متولد شد. پدرش «ملاکاس‌آقا چولابی» از مرثیه‌سرایان معروف در روستاهای رشت آباد و چولاب بود.

گرگین مقطع ابتدایی را در دبستان رودکی رشت، سیکل اول دبیرستان را در مدرسه نوربخش، دیپلم را دبیرستان شاهپور گذراند و از سال ۱۳۲۸ نویسندگی و شاعری را آغاز کرد و از ۱۳۳۴ برای رادیو ایران ترانه سرایی کرد.

نخستین کار او در سال ۱۳۲۸ "مورچه رشتی" نام داشت که در نشریه چلنگر چاپ شد و معروفترین ترانه اش"بنفشه گل" توسط ناصر مسعودی اجرا شده است.

گرگین در سال ۱۳۴۲ به استخدام رسمی موسسه و روزنامه اطلاعات درآمد و تا ۱۳۷۱ در آنجا مشغول به کار بود. اشعار گیلکی او در سال ۴۱ و ۴۲ در مجله پیام نوین چاپ با اسامی مستعاری چون مورچه رشتی، مولانا رشتی و بی‌مخ میرزا به چاپ رسید.

مجموعه شعر «ستاره های کور»، «تیره روز»، «شعر و نوول»، «طاغوت در تابوت»، «چهار دیوان دختر رشتی (دو بیتی گیلکی) »، «درخشان‌ترین شاهکارهای شعرا»، «گلبانگ گیلان»، «امروز چه کسی می‌تواند شاعر باشد؟»، «سروده‌های کودکان» و «چگونه بنویسیم تا ایراد نگیرند؟ » از کتاب‌های تیمور گورگین است.

گرگین بین سال های ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۷ با روزنامه همشهری نیز همکاری داشت.

آیین تشییع استاد تیمور گرگین این ‌روزنامه‌نگار، پژوهشگر و شاعر بزرگ گیلک ۱۱ صبح فردا (جمعه) در آرامستان شهر خمام در قطعه هنرمندان برگزار خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۴۱
محمد صالح زاده رشتی نژاد

 گزارشی درباره مخالفت ایکوموس با ثبت جهانی ماسوله؛ وقتی مردم ماسوله را ندیدند

 

 

اخبار منتشر شده از احتمال رد ثبت جهانی ماسوله از سوی یونسکو، بازخوردهای منفی مختلفی در فضای رسانه‌ای و فعالین گردشگری و میراث فرهنگ گیلان به دنبال داشت. 

 

روستای ماسوله ، راوی اصل صمیمیت و هم‌دلی بین اقوام ایرانی - سفرزون

 

 

در عین حال که عمده این واکنشها به عدم مدیریت یکپارچه شهری، نبود طرح ساماندهی گردشگری و ادامه معارضات و موانع زیر ساختی سایر دستگاه‌های اجرایی اشاره داشت، اما در این میان برخی دیگر از کنشگران و فعالین این حوزه معتقدند؛ عدم تعامل با مردم منطقه و بی توجهی به میراث تاریخی و فرهنگی ماسوله از سوی مسؤولین وقت از چشم ارزیابان یونسکو دور نمانده و اصلی‌ترین احتمال رد ثبت جهانی از میراث ارزشمند، نادیده انگاشتن نقش و حضور مردم محلی ماسوله در تصمیم گیری‌ها و عدم رعایت ضوابط میراث فرهنگی و یونسکو بوده است. چنانچه مهم‌ترین ایراد گرفته شده از سوی ایکوموس جهانی در پرونده ثبت جهانی ماسوله به عدم تطابق گزارش با واقعیات این سایت تاریخی و طبیعی اشاره شده است.

طبق آمارهای موجود در پورتالهای وزارت خانه گردشگری و میراث فرهنگی کشور، تلاشها برای ثبت جهانی ماسوله، همزمان با سلطانیه زنجان آغاز شد. در حالیکه سلطانیه زنجان بعنوان نهمین اثر جهانی از ایران در یونسکو ثبت شد، بعد از ثبت ۱۷ اثر تاریخی و میراثی دیگر از ایران اما متاسفانه ماسوله بثبت جهانی نرسیده است. در مجموع آثار ثبت شده از ایران در یونسکو تا کنون ۲۷ اثر است. اما نام ماسوله بعد از دو دهه انتظار همچنان در این فهرست خالی است.

حال چه اتفاقات و فرایندهایی موجب شد که بعد ازگذشته حدود دو دهه کارشناسان نهاد فرهنگی تاریخی ایکوموس وابسته به یونسکو به این نتیجه رسیدند که شهرک تاریخی ماسوله برای ثبت جهانی آماده نیست؟

بررسی‌های مرور از اقدامات وزارتخانه گردشگری و میراث فرهنگی کشور و به دنبال آن اداره کل گردشگری گیلان حاکیست، طی نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ و نیمه اول دهه ۱۳۸۰ همزمان با اعلام رسمی اقدام برای ثبت جهانی ماسوله بعنوان اولین اثر از گیلان در یونسکو، اقدامات زیادی از سوی متخصصین برتر این حوزه با تلاشهای مرتضی طالع ماسوله یکی از بنیان گذاران وقت سازمان ایرانگردی و جهانگردی کشور و بعنوان یک مقام ارشد ماسوله ایی در پایتخت انجام شد که منجر به جذب مشارکت فعال ماسوله ای‌های مقیم در داخل و خارج از کشور و مردم بومی ماسوله شد.

حضور وی در اجلاسهای یونسکو بعنوان نماینده سازمان ایرانگردی و جهانگردی برای معرفی و دفاع از پروژه ثبت ماسوله همچنین دعوت از مقامات ملی و بین المللی از جمله آقای«چایلد» معاون دبیر کل یونسکو در دو مرحله، مدیر بخش جنوب آسیا و خانم «لاما» کارشناس یونسکو و مسئول وقت پرونده ثبت ماسوله و برگزاری نشستهای میدانی با مردم ماسوله و برگزاری اجلاس تخصصی با حضور معاون دبیرکل وکارشناسان یونسکو و مقامات ارشد میراث فرهنگی کشور در شهر تاریخی ماسوله در سال ۱۳۸۳، تدوین طرح جامع ماسوله، برگزاری اولین جشنواره ملی روستاهای شگفت ایران در ماسوله در سال ۱۳۸۰ و بهره برداری از مساعدتهای مقامات سازمانهای میراث فرهنگی و ایرانگردی و جهانگردی و وزارت کشور در تهران جهت تسریع در ثبت ماسوله از جمله این موارد بود که در نتیجه‌ی بی توجهی مسؤولان سابق گردشگری استان و مدیریت شهری ماسوله در سالهای بعد بلاتکلیف رها شدند.

این اقدامات در راستای مرمت، بازسازی و احیای ماسوله بر اساس ضوابط میراث فرهنگی و سازمان یونسکو برای فراهم شدن بسترهای حضور ارزیابان یونسکو و تعامل با مردم منطقه بود که حتی منجر به ارایه برنامه و راهکار و اختصاص بودجه مصوب از سوی دولت وقت شد.

حال چند روز پس از مخالفت شورای ایکوموس با ثبت جهانی ماسوله گذشته، کارشناسان گردشگری و میراث فرهنگی کشور، نظر مشورتی این نهاد را در نتیجه نهایی یونسکو چندان تاثیر گذار نمی‌دانند، برخی از فعالین حوزه گردشگری، وجود ایرادات زیاد در نوشتن پرونده ارسالی و مغایرت پرونده با شاخص‌های ثبت جهانی یونسکو را دلیل این مخالفت اعلام کرده‌اند.

نبود حکمت بومی در تصمیم گیری های ماسوله

«اکبر شرفی ماسوله» دکترای جامعه شناسی و رییس جمعیت نشر فرهنگ گیلان در گفتگو با مرور، نبود حکمت بومی در تصمیم گیری‌ها را دلیل واضح مخالفت ایکوموس با پرونده ارسالی میراث فرهنگی از ماسوله دانست.

شرفی ماسوله با بیان اینکه برای شناخت هر منطقه ای، قطعا شناخت همه جانبه، بومی و اصیل از آن منطقه لازم است به مرور اظهار کرد: تا زمانیکه تصمیمات به شکل متمرکز اخذ شود و‌اندیشه و حکمت بومی در اداره یک منطقه دخیل نباشد، خروجی تصمیمات ابتر و بی ثمر خواهد بود.

وی با تأکید به اینکه در تصمیم گیری و ارسال پرونده ماسوله به یونسکو به طرح جامع و حکمت بومی بی‌توجهی شد، هرگونه تصمیمات جدید برای این منطقه را محکوم به شکست دانست.

 شرفی ماسوله اظهار کرد: در حالیکه مردم و بومیان، صاحبان اصلی ماسوله هستند، تصمیمات ناصواب و بر پایه اراده فردی راه به جایی ندارند.

رییس کتابخانه ملی رشت با تأکید به اینکه هیچ‌اندیشه بومی، طرح میراث فرهنگی برای ثبت جهانی این شهر را تأیید نمی‌کند و مورد قبول شان نیست تصریح کرد: مسؤولان میراث فرهنگی به جای آنکه به دنبال جلب نظر مردم محلی باشند در مقابل آنها قرار گرفتند و به بهانه مرمت و بازسازی منازل قدیمی، چند صد پرونده در دادگستری برای بومیان بازگشایی کردند. این اقدام موجب شد مردم در مقابل میراث فرهنگی قرار بگیرند و عملکرد میراث برای بومیان چه در تخصیص بودجه و چه سمبل کاری در مرمت خانه‌های قدیمی قابل توجیه نباشد.

رییس جمعیت نشر فرهنگ گیلان، با اشاره به اعمال سلیقه‌های فردی و قدرت نمایی در ساخت وساز برای مرمت خانه‌های ماسوله افزود: ادامه هر شیوه، مانیفست و مرامنامه‌ای از سوی میراث فرهنگی که فاقد حکمت بومی باشد مسلما هر موافقی را به مخالف تبدیل می‌کند.

نادیده انگاشتن تجربیات مردم و بی توجهی به آداب و سنن بومی

اکبر شرقی

 «اسفندیار گودرزی ماسوله» یکی از شهروندان ماسوله‌ای است که سبقه خانوادگی ۶۰۰ ساله اجداد وی در نجاری درب و پنجره‌های ماسوله زبانرد منطقه است. او از بی مهری‌هایی که توسط مدیریت شهری و مسؤولان وقت میراث فرهنگی به اماکن و بناهای تاریخی و میراثی ماسوله و نیز عدم تعامل با مردم منطقه وارد شد به مرور گفت.

این شهروند ماسوله‌ای که بعد از ۳۰ سال زندگی در آمریکا، در سال ۱۳۹۰ به زادگاه آبا و اجدادی خود بازگشت، عدم توجه به تخصص و تجربه اهالی بومی ماسوله در مرمت بناها و کناره‌گیری اهالی از مسؤولان میراث فرهنگی را عامل اصلی گزارش منفی کارشناسان ایکوموس جهانی دانست.

 

نویسنده : وحیده اسماعیلی (روزنامه نگار) 

منبع : پایگاه تحلیلی و خبری مرور گیلان 

https://moroor.org/

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۰۸
محمد صالح زاده رشتی نژاد

 

مهاجران اقلیمی در گیلان و چالش‌ها

 

مطالعات ما نشان می‌دهد بیشتر از نیمی از افرادی که مهاجرت کرده‌اند از طبقه متوسط رو به بالا هستند و تفاوت این‌ها با طبقه متوسط رو به بالای گیلان این است که پول نقد بیشتری در اختیار دارند. دارایی گیلانی‌ها زمین و باغ و شالیزار است ولی مهاجران از استان‌های دیگر پول نقد بیشتری در اختیار دارند و این پول نقد در حال ایجاد کردن تفاوت‌های بسیاری در روستا‌ها است که این امر موجب تمایزات و انحصار در بازار‌های منطقه می‌شود.

 

تغییر کاربری‌های غیرمجاز در روستاهای گیلان و مهاجرت به شهرها - روستا نیوز

 

اما موضوع مهمتر پیامد این مهاجرت‌ها است. گرچه مهاجرت پیامد‌های مثبت نیز دارد ولی اکنون شاهد پیامد‌های منفی آن هستیم. تفاوت‌های اجتماعی، فرهنگی مهاجران در خصوص نقش زن‌ها در جامعه خیلی پر رنگ است. نسیم طواف زاده در ادامه صحبت خود اضافه کرد: این مهاجرت‌ها به خصوص در روستا‌ها در بین طبقه‌های مختلف اجتماعی اتفاقاتی را رقم می‌زند. مهاجران ورودی به گیلان با فرهنگی مواجه می‌شوند که زنان در آن اجازه کار، فعالیت، حضور در عرصه اقتصاد و آزادی و ر‌هایی را دارند ولی درعین حال برای عده‌ای از افرادی که وارد این جامعه می‌شوند این رفتار‌ها بسیار عجیب است. این‌ها تبعاتی را ایجاد می‌کند. شکایات نیروی انتظامی نشان می‌دهد که این دسته شکایات در بافت روستایی در حال وقوع است. ازدواج‌هایی که اتفاق می‌افتد و به طلاق‌های بی‌شمار منجر می‌شود، یکی دیگر از تبعات است.

به گفته این کارشناس محیط زیست، گیلان بیشترین آمار طلاق کشور را دارد یک دلیل عمده‌اش این است که در استان‌های همجوار مثل اردبیل، زنجان و آذربایجان طلاق را ثبت نمی‌کنند و برای طلاق گرفتن به گیلان می‌آیند.

موضوع دیگر اختلافات اقتصادی و طبقاتی است، مطالعات ما نشان می‌دهد بیشتر از نیمی از افرادی که مهاجرت کرده‌اند از طبقه متوسط رو به بالا هستند و تفاوت این‌ها با طبقه متوسط رو به بالای گیلان این است که پول نقد بیشتری در اختیار دارند. دارایی گیلانی‌ها زمین و باغ و شالیزار است ولی مهاجران از استان‌های دیگر پول نقد بیشتری در اختیار دارند و این پول نقد در حال ایجاد کردن تفاوت‌های بسیاری در روستا‌ها است که این امر موجب تمایزات و انحصار در بازار‌های منطقه می‌شود.
همچنین تفاوت‌ها و تمایز‌هایی در رفتار‌ها، هنجار‌ها و سنت‌های جوامع مختلف وجود دارد. ابراز شادمانی و زندگی شبانه بخشی از فرهنگ و سنت گیلانیان است. این فرهنگ در خیلی از استان‌ها وجود ندارد. وقتی افرادی از این دو فرهنگ با هم ترکیب می‌شوند و می‌خواهند کنار هم قرار بگیرند بدون این که هیچ یک آدم بدی باشند همدیگر را ناراحت می‌کنند و مشکل بوجود می‌آید.
وی در ادامه با تاکید بر اینکه یکی از موضوعات پنهان این مهاجرت‌ها تغییر کاربری اراضی و تغییر کشاورزی بومی به محصولات غیربومی است، توضیح داد: در سال ۱۳۸۳ گیلان برای نخستین بار توانست زعفران کشت کند. اما این زعفران، بومی استان نیست بلکه مهاجران از خراسان جنوبی آورده‌اند و اراضی چای‌کاری را به کشت زعفران اختصاص داده‌اند. کارگر گیلانی در این زمینه مهارت ندارد و تغییر و تحول در این نوع کشت مسائل حاشیه‌ای بوجود می‌آورد.
وضعیت پسماند گیلان که در حال حاضر نیز فاجعه است و دستور استاندار موجب پراکنده شدن آن در تمام استان شده با آمدن مهاجران بحرانی‌تر هم می‌شود و باید دید شهرداری‌ها و دهیاری‌ها چقدر برای مدیریت این حجم از پسماند آمادگی دارند.

 

منبع: پایگاه خبری و تحلیلی مرور گیلان 

نویسنده : گیتی بابایی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۴۷
محمد صالح زاده رشتی نژاد

بازنشر گزارش ؛ گیلان در انتظار موج مهاجران اقلیمی

 

زنگ هشدار افزایش مهاجرت اقلیمی در ایران/ 70 درصد زمین‌های کشاورزی در خطر  نابودی – تجارت‌نیوز

آب مایه حیات و عامل توسعه در تمامی بخش‌ها است و از بین رفتن منابع آب مهاجرت‌های محیط زیستی را در سراسر دنیا شکل داده و ایران نیز از این مسأله مستثنی نیست.
نقشه مهاجرت فرستی در کشور نشان دهنده ارتباط آن با نقشه آب و میزان افت آب در حوزه‌های آبریز کشور است به عبارت دیگر مناطقی که بیشترین میزان افت آب را داشته بیشترین مهاجرفرستی را داشته‌اند.
گیلان، مازندران، گلستان، تهران و کرج جزء مهاجرپذیرترین نقاط کشور هستند و گیلان سومین استان مهاجرپذیر و دومین استان پر تراکم کشور است.
اما موضوع مهمتر پیامد این مهاجرت‌ها است. پیامد‌هایی که طیف وسیعی از مسائل و مشکلات از اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی گرفته تا حقوقی و قضایی را در بر می‌گیرد.
همه این‌ها در چرخه‌ای با یک مدیریت ناکارآمد چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی برای ما بحران آفرینی می‌کند.
مؤسسه سبزکاران بالان و رویداد سرآ با هدف بررسی این معضل و توجه مردم به اهمیت آب و محیط زیست در توسعه پایدار، و لزوم مشارکت برای حفاظت از آن در برنامه‌ای به این مسأله پرداختند.
در این برنامه نسیم طواف‌زاده پژوهشگر محیط زیست و توسعه پایدار به بیان موضوع (مهاجرت اقلیمی در سرزمین ایران ) و محمد کهنسال کنشگر توسعه پایدار و دبیر محیط زیست انجمن طرفداران توسعه انزلی به موضوع ( جامع نگری، حلقه مفقوده صنعت آب ) پرداختند.

شمار پناهندگان محیط زیستی به ۳۲. ۴ میلیون نفر رسید

طواف‌زاده مدیرعامل سمن محیط زیستی سبزکاران بالان در این برنامه با اشاره به چالش‌های مهم محیط زیست ایران با ارائه آمار و مستنداتی در خصوص وضعیت حوزه‌های آبی کشور گفت: آمار‌های جهانی نشان می‌دهد که سال ۱۹۹۵، ۲۵ میلیون نفر پناهنده محیط زیستی در سطح جهان داشتیم. در سال ۲۰۱۲ شمار این پناهندگان به ۳۲. ۴ میلیون نفر رسید که با ۳۰ درصد افزایش از پیش‌بینی‌های جهانی فراتر رفت.
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل سال ۲۰۲۲ اعلام کرد تا سال ۲۰۵۰ بین ۵۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر پناهنده در جهان خواهیم داشت. یکی از دلایل این تخمین تغییرات اقلیمی و شرایط نامشخصی است که این مسأله برای ما پدید آورده و امروزه آخرین آماری که ارائه شده این است که شمار پناهندگان از مرز ۲۰۰ میلیون نفر گذر خواهد کرد.
مهاجرت محیط زیستی در ایران نیز سابقه داشته که ما به دوره اخیر می‌پردازیم. از دهه ۱۳۷۰ وقتی برای اولین بار خشکی هامون اتفاق افتاد حدود ۴۰۰ هزار نفر تحت تأثیر قرار گرفتند. یکصد هزار نفر مهاجرت کردند. استان گلستان هنوز درگیر تبعات این مهاجرت در دهه ۷۰ است.
دوره دوم که از دهه ۱۳۸۰ شروع شد پدیده گرد وغبار در جنوب غربی کشور بود که موجب یک سری مهاجرت‌هایی شد، اوایل این مسأله برای همه غریبه و چالش برانگیز بود. بیمارستان‌ها مراجعان زیادی داشتند کم کم مردم با زندگی در آن شرایط وفق پیدا کردند. ولی در دوره دوم مهاجرت اتفاق مهمی افتاد و آن این که بخشی از این مهاجران به سرزمین خود بازگشتند.
دوره سوم در دهه ۱۳۹۰ شکل گرفت که کاهش شدید منابع آب بحث‌های انتقال آب بزرگ مقیاس، باعث باعث بروز مشکلات عدیده‌ای شد و چهره خشونت‌آمیز بحث‌های مهاجرتی ناشی از خشکسالی و انتقال آب جلوه‌گر شد. اولین چالش‌ها و درگیری‌ها سال۱۳۹۶ بین روستاییان بلداجی در استان چهارمحال و بختیاری و اصفهان بر سر انتقال آب رخ داد و برای دستگیری این روستانشینان از اصفهان نیروی انتظامی وارد چهارمحال بختیاری شد و این‌ها را برد و درگیری بالا گرفت و همچنان نیز این درگیری‌ها وجود دارد.

نسیم طواف زاده ادامه داد: معتقدم یک دوره چهارم داریم که از دهه ۱۴۰۰ شروع شده، زمین در بخش‌های زیادی از مناطق مرکزی به علت کاهش شدید آب و تخریب سرزمین در حال از دست دادن خاصیت قابل سکونت بودن است و این عامل مهاجرت می‌شود.
تفاوت دوره چهارم و سوم در دو نکته است. در دوره سوم از اقشار متوسط رو به بالا مهاجرت داشتیم ولی در دوره چهارم تقریباً شاهد مهاجرت انواع اقشار بودیم، و مهاجرت بخش گسترده‌ای از مردم، باعث آمیختگی مسائل بسیاری اعم از موضوعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌شود که این خودش جای بحث و بررسی دارد.
نقشه‌ای که توسط‌امیر آقاکوچک آبشناس ایرانی و همکارانش در مورد کاهش آب‌های زیر زمینی از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ تهیه شده می‌تواند بر نقشه مهاجرت اقلیمی تطابق یابد.
بر اساس اطلاعاتی که من وهمکارانم گردآوری کرده‌ایم در سال۱۳۵۰ حدود ۴۷ هزار چاه عمیق در کشور داشتیم، سال ۱۳۶۰، تعداد چاه‌های عمیق به ۱۶۲ هزار، سال ۱۳۷۰به ۲۲۵ هزار، سال۱۳۸۰ به ۴۵۰ هزار چاه، سال ۱۳۹۰ به ۷۳۶ هزار چاه و سال ۱۴۰۰ به حدود یک میلیون چاه عمیق در کشور رسید.
به گفته ی وی، یعنی در هر ۱. ۶ کیلومتر مربع کشورمان، یک چاه و ۵۰ نفر آدم وجود دارد و با توجه به این که بخش گسترده‌ای از کویر مرکزی خالی از سکنه است می‌شود دید که این مسأله چه فشاری به حاشیه‌ها وارد می‌کند.

مهاجران اقلیمی در گیلان و چالش‌ها

اما موضوع مهمتر پیامد این مهاجرت‌ها است. گرچه مهاجرت پیامد‌های مثبت نیز دارد ولی اکنون شاهد پیامد‌های منفی آن هستیم. تفاوت‌های اجتماعی، فرهنگی مهاجران در خصوص نقش زن‌ها در جامعه خیلی پر رنگ است. نسیم طواف زاده در ادامه صحبت خود اضافه کرد: این مهاجرت‌ها به خصوص در روستا‌ها در بین طبقه‌های مختلف اجتماعی اتفاقاتی را رقم می‌زند. مهاجران ورودی به گیلان با فرهنگی مواجه می‌شوند که زنان در آن اجازه کار، فعالیت، حضور در عرصه اقتصاد و آزادی و ر‌هایی را دارند ولی درعین حال برای عده‌ای از افرادی که وارد این جامعه می‌شوند این رفتار‌ها بسیار عجیب است. این‌ها تبعاتی را ایجاد می‌کند. شکایات نیروی انتظامی نشان می‌دهد که این دسته شکایات در بافت روستایی در حال وقوع است. ازدواج‌هایی که اتفاق می‌افتد و به طلاق‌های بی‌شمار منجر می‌شود، یکی دیگر از تبعات است.
به گفته این کارشناس محیط زیست، گیلان بیشترین آمار طلاق کشور را دارد یک دلیل عمده‌اش این است که در استان‌های همجوار مثل اردبیل، زنجان و آذربایجان طلاق را ثبت نمی‌کنند و برای طلاق گرفتن به گیلان می‌آیند.

موضوع دیگر اختلافات اقتصادی و طبقاتی است، مطالعات ما نشان می‌دهد بیشتر از نیمی از افرادی که مهاجرت کرده‌اند از طبقه متوسط رو به بالا هستند و تفاوت این‌ها با طبقه متوسط رو به بالای گیلان این است که پول نقد بیشتری در اختیار دارند. دارایی گیلانی‌ها زمین و باغ و شالیزار است ولی مهاجران از استان‌های دیگر پول نقد بیشتری در اختیار دارند و این پول نقد در حال ایجاد کردن تفاوت‌های بسیاری در روستا‌ها است که این امر موجب تمایزات و انحصار در بازار‌های منطقه می‌شود.
همچنین تفاوت‌ها و تمایز‌هایی در رفتار‌ها، هنجار‌ها و سنت‌های جوامع مختلف وجود دارد. ابراز شادمانی و زندگی شبانه بخشی از فرهنگ و سنت گیلانیان است. این فرهنگ در خیلی از استان‌ها وجود ندارد. وقتی افرادی از این دو فرهنگ با هم ترکیب می‌شوند و می‌خواهند کنار هم قرار بگیرند بدون این که هیچ یک آدم بدی باشند همدیگر را ناراحت می‌کنند و مشکل بوجود می‌آید.
وی در ادامه با تاکید بر اینکه یکی از موضوعات پنهان این مهاجرت‌ها تغییر کاربری اراضی و تغییر کشاورزی بومی به محصولات غیربومی است، توضیح داد: در سال ۱۳۸۳ گیلان برای نخستین بار توانست زعفران کشت کند. اما این زعفران، بومی استان نیست بلکه مهاجران از خراسان جنوبی آورده‌اند و اراضی چای‌کاری را به کشت زعفران اختصاص داده‌اند. کارگر گیلانی در این زمینه مهارت ندارد و تغییر و تحول در این نوع کشت مسائل حاشیه‌ای بوجود می‌آورد.
وضعیت پسماند گیلان که در حال حاضر نیز فاجعه است و دستور استاندار موجب پراکنده شدن آن در تمام استان شده با آمدن مهاجران بحرانی‌تر هم می‌شود و باید دید شهرداری‌ها و دهیاری‌ها چقدر برای مدیریت این حجم از پسماند آمادگی دارند.

چالش مهم فقدان برنامه برای مهاجران

از نظر وی اشتغال و گذران زندگی مهاجران یکی دیگر از این مباحث است: ما دو دسته مهاجر داریم. مهاجران در سن مولد و در سن پیری. آن‌ها که در سالخوردگی می‌آیند یک سری الزامات و نیاز‌ها دارند، آنان که در سن کار و جوانی می‌آیند یک سری مسائل دیگر. با توجه به این که گیلان خودش دچار بحران اشتغال است ورود مهاجران جوان می‌تواند این بحران را تشدید کند.
بحث سلامت نیز از مباحث مهم قابل بررسی است. آیا بیمارستان‌ها، درمانگاه‌ها و امکانات درمانی گیلان برای مهاجران کافی است؟
بحث آموزش چه در مدارس و چه دانشگاه از دیگر مسائل است. آیا شرایط پذیرش داریم و همه این‌ها پیامد‌های عدم برنامه‌ریزی برای مهاجران است؟
عوامل مختلفی مانند بیابان زایی و گرد و غبار باعث مهاجرت می‌شوند ولی ما در استان مرطوبی هستیم و بنظر نمی‌رسد که در گیلان با بیابان زایی مواجه باشیم اما وقتی از سد سفیدرود به سمت شمال می‌رویم شاهد این پدیده هستیم و در ارتفاعات منجیل و رودبار بحث شن‌های روان را داریم. در نقاط مختلف کشور بیابان زایی را به شدت داریم، در استان گلستان حتی مازندران بعنوان پهنه‌های مرطوب کشور این مشکل دیده می‌شود.
بحث گرد و غبار را امروز همه می‌شنویم. تقریباً از ابتدای سال تاکنون ۱۰۰ روز غبارناکی داشتیم و خودش نشان می‌دهد که وضعیت خیلی خوشایند نیست.
گونه‌های مهاجم مثل سنبل آبی که اکنون در تالاب‌ها و بسیاری از منابع آبی گیلان شاهدش هستیم باعث مهاجرت بیش از ۲۰ میلیون نفر در افریقای بزرگ شد و کنوانسیون‌های مختلفی در جهان برای مقابله با آن تشکیل شده و ما نیز باید راهکاری برایش بیاندیشیم.
طواف زاده تاکید کرد: در گام اول باید شرایط در حال وقوع را بپذیریم و نسبت به مطالعه و برنامه‌ریزی دقیق اقدام کنیم. برنامه‌ریزی برای پیامد‌های احتمالی مهاجرت، که بسیار گسترده است از جمله مواردی چون ایجاد فرصت‌های شغلی با توجه به فضای مهاجرت، فرصت‌های دانشگاهی و تحصیلی، شناسایی فرصت‌های فرهنگی، اجتماعی مشارکت است.
استان گیلان با توجه به فضای سهل‌گیری بهترین جا برای مهاجرت است که اگر ما برای آن برنامه درست داشته باشیم این فضا فرصت آمیختگی، رشد و مشارکت را افزایش می‌دهد اما فقدان برنامه برای مهاجران ما را با چالش‌های جدی روبرو می‌کند.

 

مافیای صنعت آب بحران آفرین است

در ادامه برنامه سرآ، محمد کهنسال دبیر انجمن محیط زیست طرفداران توسعه انزلی با موضوع ( جامع نگری، حلقه مفقوده صنعت آب ) به ایراد سخن پرداخت.
این کنشگر محیط زیست با اشاره به بحران آب کشور بیان کرد: متأسفانه آنچه به عنوان مدیریت منابع آبی در کشور ما تعریف می‌شود فقط مدیریت یا درست‌تر بگوییم افزایش تولید است و یکی از دلایل مهم این امر اجرای پروژه‌های بزرگ با درآمد‌های کلان توسط مافیای صنعت آب است. مشکل، چرخه معیوب در مدیریت آب است، اول با ایجاد تقاضا‌های غیرضروری روبه رو هستیم، سپس برای جبران افزایش مصرف یک سری منابع نامطمئن تعریف و بعد، از روش‌های غیرپایدار اقدام به تأمین و انتقال می‌کنند، این مجدداً منجر به ایجاد تقاضا‌های غیرضروری می‌شود و این چرخه معیوب کماکان ادامه دارد.
مدیریت یکپارچه منابع آب نه فقط یک بحث ملی بلکه بحث فرا مرزی است. مسأله‌ای که بعنوان یکی از مشکلات اساسی ایران باید به آن پرداخته شود.
وی اضافه کرد: اهمیت غذایی و تغذیه و سلامت بدون آب معنی ندارد، صنایع کم یا زیاد به آب وابسته هستند، در بحث الگو‌های مصرف پایدار و اقلیم و تغییر اقلیم، قطعاً بحث آب است. تمامی زیست بوم‌ها، جنگل‌ها، مراتع و بیابان‌ها با آب در ارتباط‌اند.
مشکلاتی مانند فرونشست، فروچاله، بیابان زایی، ریزگرد، خشکی تالاب‌ها، خشک شدن دریاچه ارومیه، پسروی آب کاسپین، آلودگی ناشی از فاضلاب شیرابه‌های زباله، مهاجرت روستاییان، فرسایش خاک، وقوع سیلاب، وضعیت بحرانی تالاب‌ها از جمله چالش‌ها یا بهتر بگوییم بحران‌های مرتبط با آب در کشور است.

به گفته کهنسال، در همین شرایط خبر‌هایی از مطالعه، کلنگ زنی یا افتتاح سد، تونل انحرافی، سد لاستیکی، انتقال آب بین حوزه‌ای، خشک کردن هور و مالچ پاشی در خوزستان، انتقال آب مکران به کویرمرکزی، کلید خوردن پروژه‌های آب ژرف در بلوچستان و ادامه روند سد‌سازی‌ها می‌شنویم.
نبود الگوی صحیح کشت در کشور از مشکلات مهم است در خبر‌ها می‌شنویم گوجه و خیار جیرفت فروش نرفت. سیب وهلوی آذربایجان را به خیابان ریختند، ادامه کشت آب بر هندوانه در مناطق کویری آن هم برای هندوانه‌ای که کیلویی سه هزار تومان است. کماکان مدیران کشور به کار‌هایی چون انتقال آب بین حوزه‌ای، انتقال آب از دریا‌ها و دریاچه‌ها، کشت شالی در مناطق خشک و نیمه خشک، توسعه پرورش دام و صنعت میاندیشند.

لابی سیاسیون تأثیرگذار برای جذب منابع ملی

محمد کنهسال در ادامه اضافه کرد: لابی سیاسیون تأثیرگذار استان‌های مرکزی برای جذب سرمایه ملی و توسعه منطقه‌ای، بحث‌های قومی قبیله‌ای برای توسعه در یک منطقه بدون توجه به پایدار نبودن این شیوه، افزایش درخواست برای آب، و انتقال آب از استان‌های دیگر به استان‌های خودشان که در بحث و جدل‌های بین یزد و اصفهان و کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال بختیاری نمونه‌های آن را شاهد بودیم.
نکته خیلی مهم این که دولت‌های ما در چند دهه گذشته در ایجاد اشتغال ناتوان بوده‌اند و چون موفق به ایجاد شغل نشده‌اند یکی از راهکار‌هایی که به ذهنشان رسیده وا نهادن جنگل، مرتع، آب و زمین در اختیار مردم و سهل‌گیری در این خصوص بوده تا مردم خودشان با کشاورزی و دامداری شغل ایجاد کنند و اکنون تبعاتش را می‌بینیم. این «بحران مدیریت» است اما راهکار رفع این معضل، توسعه پایدار، جامعه تاب‌آور و حکمرانی خوب است.
درباره بحث مدیریت آب، جای همه جانبه نگری و جامع‌نگری خالی است. تمرکز بیشتر بر تولید است. در حالی که باید نگاه همه جانبه بشود تا برنامه‌ریزی‌ها نیز همه جانبه صورت بگیرد و مدیریت جامع در بحث آب حاکم می‌شود.
به گفته این کارشناس، در مدیریت جامع، مدیران برای پیش از ایجاد تقاضا تا بازیابی آب مصرف شده برنامه دارند.
وی تصریح کرد: برخی راهکار‌های سیاسی اجتماعی برای مدیریت بهتر منابع آب تمرکز بر مدیریت مصرف، ارجحیت بخشیدن به نگاه کارشناسی در اعمال نفوذ سیاسی و اجتناب از نگاه منطقه‌ای و قومیتی است. برنامه‌ریزی برای توسعه کشاورزی، دامداری و صنایع آبی باید مبتنی بر آمایش سرزمین و ظرفیت‌های آبی موجود در همان منطقه از طریق بازنگری در جغرافیای وضع موجود کشاورزی دامداری باشد.

بحران آب در کشور جدی گرفته نمی‌شود

مسأله این است که در این شرایط بحران آب، چرا استان کم آبی مثل یزد باید قطب تولید گوشت قرمز بشود در حالی که برای یک کیلو گوشت گاو چهار برابر گوشت مرغ آب مصرف می‌شود. برای خروج از بحران باید خیلی از این صنایع تعطیل یا جابه‌جا یا حداقل کاهش ظرفیت داده شود. بازنگری در نوع محصولات کشاورزی و دامداری و برنامه‌ریزی برای تغییر سبک تغذیه، کاری است که اکنون در دنیا در حال انجام است. در حال تغییر فرهنگ غذایی‌شان هستند تا تولید موادغذایی با نیاز به آب زیاد کاهش پیدا کند مثلاً خیلی از کشور‌ها مشغول تحقیق روی جایگزینی غلات دیگری با برنج هستند. بنابراین بازنگری در توسعه صنایع آب بر و تعطیلی و انتقال آن‌ها از نقاط کویری از دیگر راهکار‌های مهم است.
کهنسال تاکید کرد: الان کشور‌های توسعه یافته، صنایعی چون فولاد و سیمان را تعطیل کرده و گردن کشور‌هایی چون ما انداخته‌اند. در حالی که وزیر صنعت معدن کشورمان با غرور از افزایش فولاد سخن می‌گوید در صورتی که آسیب‌های آن را در نظر نمی‌گیرد. نکته مهم دیگر اصلاح روابط با دنیا و کشور‌های همسایه است، ما الان با ترکیه وعراق به شدت دچار مشکل هستیم گرچه هنوز آثارش را نشان نداده، با افغانستان که آثارش کاملاً مشخص است، افغانستان الان دارد به نفع پاکستان حقابه ما را می‌برد.
مسأله حائز اهمیت دیگر برای ما گیلانی‌ها بحث دریاچه کاسپین است که با چهار کشور دیگر در آن شریک هستیم و باید با آن‌ها به توافقهایی برسیم که مشکلات دریاچه کاسپین و تأثیرات منفی آن بر تالاب‌های ساحلی و سواحل ما حل شود.

مدیریت جامع‌نگر به آب، بازنگری در شیوه‌های تأمین آب، چرخش آب، بهره وری حداکثری از آب و فاضلاب، مدیریت فاضلاب، مدیریت آب باران و توجه ویژه به آب پنهان، از جمله مواردی است که برای کنترل بحران آب در کشور ضروری به نظر می‌رسد.
سلامت منابع آبی باید در اولویت باشد

راهکار‌های عبور از بحران آب

در ادامه نشست دکتر سیده ضحی حجازی مدیر مرکز پایش و کنترل کیفیت شرکت آبفای گیلان نیز به بحث اهمیت «ایمنی آب» پرداخت.
مدیر مرکز پایش و کنترل کیفیت شرکت آب و فاضلاب گیلان گفت: مؤثرترین روش جهت اطمینان پایدار از ایمنی یک سیستم تأمین آب آشامیدنی، استفاده از راهکار ارزیابی جامع ریسک و مدیریت آن است، به طوری که تمام مراحل تأمین آب از حوزه آبریز تا مصرف‌کننده را شامل شود.
بهترین روش برای اطمینان از کیفیت آب آشامیدنی اجرای سیستم مدیریتی جامع و یکپارچه با همکاری کلیه سازمان‌های ذیربط می‌باشد. رویکرد جدید سازمان جهانی بهداشت برای دستیابی به این هدف اجرای برنامه ایمنی آب می‌باشد. هدف برنامه ایمنی آب آشامیدنی مطمئن شدن از کیفیت آب آشامیدنی براساس مدیریت خطر است که بر پیشگیری از آلودگی منبع آب آشامیدنی، تصفیه آب برای کاهش یا حذف آلودگی برای رسیدن به استاندارد‌ها، پیشگیری از آلودگی مجدد آب در مدت ذخیره‌سازی، توزیع و مصرف تأکید دارد.
وی اضافه کرد: بیشترین توجه در حال حاضر در جهان و از سال ۹۲ در ایران به موضوع ایمنی آب به معنای تضمین کیفیت منابع آبی است که نه تنها برای سلامت آب شرب و انسان بلکه برای محیط زیست و آیندگان نیز حیاتی است. در برنامه ایمنی آب تنها یک ارگان خاص مسئول کیفیت آب نیست بلکه ذینفعان متعددی باید در این زمینه فعالیت کنند. به جای این که ما انتظار داشته باشیم شرکت آب و فاضلاب مسئول تضمین کیفیت آب باشد باید از حفظ سلامت منابع آبی از حوزه آبریز، آب‌های سطحی، آب‌های زیرزمینی و محیط زیست شروع کنیم. نباید سرمایه خودمان را تنها به تصفیه خانه‌ها و شبکه‌های توزیع و نقطه مصرف معطوف کنیم بلکه توجه اصلی باید روی منابع آب باشد و میزان مصرف منابع آب و کیفیت منابع آب هر دو باید مورد توجه جدی و دقیق قرار بگیرد.

همه باید به حفظ سلامت منابع آبی کمک کنند

خوشبختانه از سال ۹۴ یک کارگروه فنی در گیلان هم تشکیل شده و با دقت و جدیت در حال پی‌گیری مسأله ایمنی آب است و خوشبختانه نتیجه آن صدور اولین گواهینامه آب در کشور برای شهر رشت از طرف کارگروه ملی بوده که این کار باید توسعه و ادامه داده شود و گروه‌های فعال محیط زیست با این کارگروه همکاری داشته باشند، چرا که همانطور که سمنها در خصوص حفظ محیط زیست کمک می‌کنند اهمیت و توجه دادن به موضوع منابع آب و حوزه آبریز بخصوص در استانی مانند گیلان که همه فکر می‌کنند منابع آبی پایداری دارد باید بیشتر توجه شود و ما به کمک و همفکری سمنها نیاز داریم. »
در راه توسعه پایدار گام برداریم
در ادامه نسرین‌امینیان رئیس هیأت مدیره سمن محیط زیستی سبزکاران بالان و از فعالان رویداد «سرآ» ( سیر رهیافت آگاهی) گفت: ماموریت سرآ این است که با ایجاد شبکه‌ای از انسان‌های آگاه و مسئولیت‌پذیر در راه تغییر گام برداریم و کتاب خواندن بیشترین تأثیر را بر آگاهی و زندگی بهتر ما خواهد داشت.
بانی جنگل یکی از مهم‌ترین پروژه‌هایی است که می‌توانیم در آن شریک باشیم درختکاری و ترمیم زمین یا اکوسیستم بیمار و آسیب دیده و این به کمک تک تک ما نیاز دارد. در این راه انجمنهای زیادی در گیلان و کشور و جهان فعالیت می‌کنند ولی تعدادشان کم است و زمانی می‌تواند تأثیرگذار باشد که یک موجی تشکیل بشود و راه بیفتد و بتواند تغییرات خوبی را ایجاد کند.

 

نویسنده گزارش : گیتی بابایی 

منبع : پایگاه خبری و تحلیلی مرور گیلان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۴۱
محمد صالح زاده رشتی نژاد

 

 

 

 

 

 

گنجور گنج دانش

 

کتابفروشی «طاعتی»؛ پاتوق بارانی اندیشمندان ایران

عبدالرحیم خلخالی که از مشروطه‌خواهان اهل قلم بود در شهر رشت کتابفروشی «کاوه» را پی افکند تا پاتوق کتاب دوستان شود و اینگونه نیز شد. او در سال1313 شمسی (برخی از منابع این تاریخ را 1321 یا تواریخ دیگر می‌دانند) کتابفروشی را به غلامرضا طاعتی فروخت تا این میراث گرانبها با نام طاعتی به‌کار خود ادامه دهد.
غلامرضا طاعتی که خود‌ زاده شهر باران بود در سال‌های نوجوانی به «انجمن اخوت» که توسط گروهی از جوانان روشنفکر بازار تشکیل شده بود، پیوست و به‌کار در کتابخانه انجمن مشغول شد و به قول احمد اداره‌چی گیلانی در کتاب «کتابفروشی»، «سال‌های نوجوانی و جوانی طاعتی بدین‌سان با کتاب و کتابداری گذشت. پس اگر به کتابفروشی روی آورد از بد حادثه نبود. عشق و بستگی‌اش به کتاب بود. کارگزاری به فرهنگ بود؛ و این همه نشانی از فرهنگ، فرهیختگی و دانشی بودن خود و خاندانش است». گیلانی همچنین صفات طاعتی را اینگونه برمی‌شمرد: «نیکنامی، خوشرویی، مهربانی نیکومنش، نیک سگالی نیکوکنش، شوخ طبعی آگاه».و به‌واسطه همین صفات نیکو بسیاری از بزرگان زمان همچون ملک الشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، مجتبی مینوی، ابراهیم پورداوود، محمدمعین و... اگر به رشت می‌رفتند حتما سری هم به کتابفروشی طاعتی می‌زدند.
بهنام رمضانی‌نژاد در کتاب «مشاهیر نشر کتاب ایران؛ غلامرضا طاعتی» میانه دهه1320 شمسی را آغاز ورود طاعتی به‌کار نشر می‌داند که با عناوینی همچون «بنگاه انتشاراتی طاعتی»، «بنگاه مطبوعاتی طاعتی» یا «کتابفروشی طاعتی» این مهم را انجام می‌داد و در سال1325«نخستین نغمه‌ها» از هوشنگ ابتهاج را منتشر کرد. اما احمد اداره‌چی سال1322ر ا آغاز فعالیت نشر طاعتی و «مشروطه گیلان و آشوب آخرالزمان» نوشته ه‍.ل. رابینو به کوشش محمدروشن  نخستین کتاب این انتشارات دانسته است. به هر روی امروز می‌دانیم که طاعتی در دهه1320 از کتابفروشان ناشر بسیار فعال در شهر رشت بوده است. پس از درگذشت غلامرضا طاعتی در سال1355 این کتابفروشی به سرپرستی فریدون طاعتی به‌کار خود ادامه داد.
بهمن صالحی پس از درگذشت غلامرضا طاعتی در شعر «ماه مستنیر» در رثای او می‌سراید: 
دردا که طاعتی ز جهان کتاب رفت 
گنجور گنج دانش عالم به خواب رفت 

 

نویسنده: ندا زندی 

منبع: تابناک گیلان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۲ ، ۰۲:۱۶
محمد صالح زاده رشتی نژاد

 

 

 

براساس اطلاعات سایت این کتابفروشی مشهور و قدیمی، همزمان با افتتاح کتابخانه ملی رشت در سال 1313ش، به همت شادروان غلامرضا طاعتی این کتابفروشی هم در طبقه تحتانی آن شروع به فعالیت کرد.

_

از سال 1342شمسی فریدون طاعتی، پسر دوم طاعتی، در کنار او به رتق و فتق امور کتابفروشی پرداخت، و تا پایان کار پدر همراه او بود.

فریدون از سال 1369ش، با اخذ امتیاز نشر با نام انتشارات طاعتی به نشر کتاب ادامه داد و تا امروز اداره و مدیریت کتابفروشی و انتشارات طاعتی را در کنار فرزندانش بر عهده دارد.

مستند کوتاه کتابفروشی طاعتی

 سایت فروشگاه اینترنتی انتشارات طاعتی هم‌زمان با رشد فضای تجارت‌ اینترنتی (اوایل دهه‌ی ۸۰) شکل گرفت و به پشتوانه‌ی کتاب‌فروشی این انتشارات در خیابان علم‌الهدی رشت، کتاب‌هایی از ناشران گوناگون را در بیش از ۳۰ حوزه‌ی مختلف و نزدیک به ۳۰هزار عنوان کتاب در خود جای داده است.

گنجور گنج دانش

کتابفروشی طاعتی یکی از نوستالژیک ترین مکانهای فرهنگی برای مردم رشت در خیابان علم الهدی و نزدیک خیابانهای تاریخی شهرداری است.

منبع خبر : کلانشهر 

حکایت کتابفروشی‌ی طاعتی | رسانهرسانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۰۲ ، ۰۲:۰۹
محمد صالح زاده رشتی نژاد

«گیله مرد» نور چشم «گیلان» است.

برای 30سالگی گیله وا ؛  «گیله مرد» نور چشم «گیلان» استبرای 30 سالگی گیله وا

 

اغلب سعی بر این داشته ام؛ گیله وا را از تنور در آمده، داغ خریداری نمایم، اما این بار نشد، نسخه جدید آن را که با قلم توانمند استاد که سی ساله شده است، را سریعا از تنور در آمده داغ تهیه نمایم. در واقع یه وقفه چند هفته ای از روز انتشار آن تا تهیه نمودن بنده افتاد.

نیمه دوم مهر ماه ۱۴۰۰ در کتابفروشی و نوشت و ابزار دیبا واقع در خیابان بیستون که به تازگی صاحب مهربانش فوت شده، شماره ۱۶۷ گیله وا را خریداری نمودم، سر جلد نشریه پازلی را میبینیم که در چیدمانش به عدد ۳۰ رسیده است، اما صفر آن کامل نشده ، البته اواسط تابستان در کانال تلگرامی گیلتاج ملتفت به عدد ۳۰ حک شده بر جلد شده بودم.

موضوع از این قرار است؛ نشریه وزین گیله وا که توسط استاد "محمد تقی پوراحمد جکتاجی" مدیریت و منتشر میشود به ۳۰ سالگی انتشارش رسیده است. ۳۰ سال عدد کمی نیست برای عمر یک نشریه آن هم در مطبوعات کم رمق، فرسوده و بی رمق کشور ، چه برسد به گیلان! گیلانی که همیشه در هر وادی هشتش گِرُوِ نهش است.

سی سال از عُمر یک نشریه گذشته است ، سی سال فراز و فرود ، سی سال برای من که تا چند ماه دیگر به این عدد سنی خواهم رسید شاید بی معنی باشد، اما سی سال مستمر کار کردن و انتشار یک نشریه آن هم در وضعیت خاص سیاسی و اجتماعی،قلبی وسیع و تلاشی مجدانه میخواهد.

این عدد مرا یاد چند سال پیش میندازد؛ زمانی که خدمت سربازی را بعد از ۱۸ ماه به پایان میرساندم، پدرم هم مقارن با پایان خدمتم بازنشسته میشد، روزهای دم عید ۹۸ بود، که به این عدد فکر میکردم، اما سی یک عدد خالی نبود، سی سال هر روز کار کردن، سی سال از صبح تا پایان ساعت کار کردن بود، به روایتی اگر هر سال را همان ۳۶۵ روز بگیریم، میشود ۱۰/۹۵۰ روز مستمر کار‌کردن ، کار‌کردن و کارکردن! در گفتن و نوشتن ساده هم اگر بنظر رسد، کافی است که چشم را ببندیم و سی سال مدام کار کردن را یادآوریم. گیله وا ؛ دو ماهنامه تخصصی فرهنگی، هنری و پژوهشی - گیلان شناسی (به دو زبان گیلکی) در شماره ۱۶۷ ،سال سی اُم ، مرداد و شهریور ۱۴۰۰ در شرایط وخیم کرونا در ۴۸ صفحه به قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شد.

از دهه هشتاد خورشیدی با این نشریه توسط خانواده آشنا شدم، هنوز سنَم به ۱۵ سال نمیرسید، به صورت پراکنده و مستمر تا به امروز به همراهم است. از آنجایی که به جمع آوری اسناد، مطبوعات و آرشیو قدیمی علاقه مندم، در آرشیو اَم حتا نسخه هایی از دهه هفتاد نشریه گیله وا را دارم. "گیله وا" تنها یک نشریه یا دو ماهنامه ی ساده ای نیست که در مطبوعات گیلان حرف اول را می زند، گیله وا تاریخ گیلان است. صد و شصت و هفت شماره گیله وا در ۳۰ سال در مجموع کتابی است درباره گیلان. در واقع؛ تاریخ گیلان به روایت گیله مرد دوست داشتنی مطبوعات گیلان که به گردن گیلانیان داخل استان، خارج استان و خارج کشور حق دارد. گیله وا؛ روایت گری ست برای نسل های حاضر که برایشان همه چیز آماده است، اما آنطور باید و شاید پی اَش نیستند.

از گیله وا نمیتوان به سادگی به عنوان یک نشریه رد شد، گیله وا نشریه وزینی است که پا را فراتر از مطبوعات گذاشته، گیله وا سند گیلان است، هویت گیلان است. گیله وا ؛ مبارکی ست که از گفتن والامقامی اش عاجز هستم.

در شماره ۱۶۷‌ نشریه که اولین شماره از سال سی اُم است، به رسم دیرینه سرمقاله ای با قلم شیوای استاد محمد تقی پور احمد جکتاجی منتشر میشود، یادداشتی با تیتر "بسی رنج بردم در این سال سی" که با اشاره ای به "حرف اول از سال سی ام" کار شده، و این چنین مینویسد: [گاهی لازم است انسان بایستد و پشت سر خود نگاه کند و ببیند چقدر از راه را پشت سر گذاشته است. آیا راست آمده یا کج و کوله پیموده است. آیا درست آمده یا خطا کرده است.]

پس از خواندن یادداشت فوق در دو صفحه ابتدایی شماره اول از سال سی اُم میتوان چشمها را با خیره نمودن به نقطه ای به تمامی دردها و رنج‌های حوزه نمناک جلگه کاسپین که در نقاطی مرتفع میشود، رسید. این یادداشت به عمیق ترین نقطه قلب نه تنها مخاطبین "گیله وا" بلکه هر آدمی در این کره خاکی ضربه میزند ، غم های گیلان از آلوده ترین رودخانه هایش گرفته تا کوه زباله اش در سراوان، از تغییر بافت جمعیتی شهری و روستایی تا مهاجرت های بی اساس، خشکی تالاب ، از تغییر کاربری های روستایی تا مشکلات مدیریتی در سطح استان، همه و همه که شرح تمام رنج های استان در این جا گنجانده نمیشود را میتوان در لابلای سطور این یادداشت لمس‌نمود.

برای نسل تازه مطبوعات و رسانه گیلان که با مجازی در گیر و دار هستند، لمس مطبوعات مکتوب شاید آنچنان پُر وضوح نباشد، اما در این میان برخی از همین نسل تازه کم و بیش لذت مکتوب را چشیده اند. مکتوب همانطور که از اسمش پیداست، مشخصا همانند مجازی فانی و از بین رفتنی نیست. سالهای سال دوامش مداوم است و فقط بستگی‌به نوع نگهداری آن دارد، اگر جویای آن باشی و از ماندگاری اش مانا شوی، و بدانی چه گوهری نابی ست، میتوانی در بقای آن حافظ باشی.

برخلاف مطبوعات و رسانه های مکتوب که باقی می‌مانند، مجازی فانی است در واقع هر آن با هر عامل از بین برنده ای احتمال از بین رفتنش وجود دارد، و همانند ویروس کرونا، ویروس به جان افتاده سایتها، وبسایتها ، وبلاگ ها و سایر فضای مجازی واکسنی ندارد که بتوان امیدی به برگشتن آن داشت. اقبال نسل من و ما که در اوایل دهه هفتاد مقارن با شروع انتشار گیله وا به دنیا آمدیم، و شانس آوردیم در حین تحصیل مان به جان بشریت هنوز این ویروس نائل نشده بود.ما همچنان نشستن روی میز و نیمکت، زنگ ورزش، دیکته و اردو تفریحی و معلمین با ثبات و معرفت دار که هرچند بَد خُلق بودن اما هر طور شده در آموختن سواد از جان مایه می نهادند را تجربه نموده ایم. گرچه زدن خط کش های چوبی به دست ها دردناک بود اما زنگ‌هایی که معلم غیب داشت، معلم پرورشی می آمد و در خارج درس چیزهایی می آموخت که جذابیت خاصی داشت.

عمر با عزت دهد به غلامرضا اکبرزاده دبیر ادبیات آموزش و پرورش گیلان که دوره ای ناظم دبیرستان احسان بخش بود، اهل قلم، شاعر بود و گیلکی میسرود، با شیون حشر و نشر داشت، سعی داشت ارتباط دوستانه ای با دانش آموزانش برقرار‌ کند. جَرقه های مطبوعات، پژوهش، گیلانشناسی و ادبیات و شعر گیلکی و همچنین گیله وا توسط او شکل گرفت، در دبیرستان از ادبیات گیلکی بیشتر آموختیم.

آن روزها هنوز مثل این روزها نبود،دانش آموزان روی دیکته هایشان حساس بودند، معلم ها زبان گیلکی میدانستند و صحبت نیز میکردند، نه مثل الان که پدر و مادران دهه شصت و هفتاد کسر شان بدانند که با بچه های خود گیلکی صحبت کنند و از ترس اینکه مبادا بچه لهجه دار شود، از اصل و هویت میکاهند تا این مدرنیته ابتذال پُربار باشد. سن عددی گیله وا چند ماهی از نگارنده این سطور بزرگتر است، شماره های اولین این نعمت والای گیلان زمین که کوشش سالهای استاد است، را وقتی ورق میزنم و میخوانم، افتخاری است که میتوانم به آن خشنود باشم که چنین گوهر نایابی را در سرزمین پدری و مادری ام گیله مرد با دستان پرتوان و اصالت ماندگارش سی سال مدام نشر داده است.

در قسمتی از یادداشت حرف اول از سال سی اُم مینویسد:

[بیست و نه سال را پشت سر گذاشتیم، به سی سالگی رسیدیم. اما خودمان را گول نزنیم این سی سالگی نه برای ما لطف و مزه ای دارد دیگر، نه برای مخاطبان و خوانندگان ما آن اهمیت گذشته را دارد. گذشت آن دوره که قدمت و تاب آوری ۲۰ سال و ۳۰ سال و بیشتر اعجاب انگیز بود و حرمت داشت. حالا ما همه دچار تغییرات حال شده ایم،تغییراتی ناشی از تغییر تحول جهان و پیرامون،منطقه و کشور.

پیش از این سطر هم این چنین مینویسد:[ آنی یک سال دیگر هم گذشت بی آنکه تابستانش را به فراغت سر کنیم، با پائیزش حال کنیم، زمستانش را حس کنیم و بهارش را بو! سال آمد و گذشت. ۱۳۹۹ رفت و ۱۴۰۰ آمد. قرن تازه شد! خودمانی تر و آشنا تر بگوئیم، نوروز بل ۱۵۹۴ رفت و نوروز بل ۱۵۹۵ آمد بی آنکه شاد باشیم و شادی کنیم.]

سعی داشته ام همین رقم سنی که گذرانده ام، که از لحاظ سنی چند ماهی از گیله وا کوچکتر هم هستم، هر آنطور که شده بدون تملق و چاپلوسی به سر گذرانم؛ اما گیله مرد نورچشم مان است. چندی پیش ویدئویی از گیله مرد در اینستاگرام توسط بچه های خوش معرفت گیلان منتشر شد، دقیق اسم شان را به خاطر ندارم، از بس این فضای مجازی انبوه است، چنین تیتری یاد دارم که استاد جکتاجی را گیله مرد خطاب کرده بودند، به راستی گیله مرد نور چشم مان است، نور چشم گیلان و حوزه کاسپین است.

در سطور بالا که قسمتی از یادداشت اول سال سی را به قلم گیله مرد آوردم، از گذر سالها میگوید، در جایی اشاره دارد : راستی زمان چه زود گذشت! آه ، این سی سال رفته را نمی گوئیم.یک سال آخر منظورمان است. در یادداشت اول از سال بیست و نهم که در سال ۹۹ منتشر شد، در همین قسمت سرمقاله ای با عنوان (ایام به کام نیست) را به رشته تحریر در آورد، که با قلم شیوایش مصیبت هایی که بر سرمان ریخته و بیماری کرونا را به تصویر کشید و از معضلاتی میگفت که در طی این سالها همه مان در زندگی حس‌کرده ایم.

اما در گذر سالها از ۹۹ به ۱۴۰۰ در همین یادداشت اول سال سی جمله ای دارد که در سطور بالا به مختصر آورده ایم؛

[خودمانی تر و آشنا تر بگوئیم، نوروز بل ۱۵۹۴ رفت و نوروز بل ۱۵۹۵ آمد.] اینکه گیله مرد نور چشم مان است اینجا ثابت میشود، اینکه اصل و هویت در چهارستون اش قد برافراشته، خداوند عمر با عزت دهد که باز هم برایمان از این اصالت گیلانی اش بنویسد و ما افتخار کنیم و به زبان امروزی حال کنیم. و وجود پاکش برای مان مایه مباهات باشد.

جایی میخواندم که از سده بیستم نابسامانی و ناخشنودی آغاز شد، انسان از سده بیستم به سوی یک نوع اضطراب عمیقی پیش رفت، و از آن به بعد تا به عصر کنونی انسان امروز با مسائلی همچون اضطراب، ملال، افسردگی،غربت، بی معنایی عمیق و تنهایی رنج میبرد. انسان عصر حاضر اضطراب و تنهایی ای نسبت به گذشته تجربه میکند، که به نوعی از خود بیگانگی منجر شده است.

این روزها بغیر موضوعات ملال آور، معضلات ، نابسامانی ها، وضعیت اقتصادی و همه ی مشکلات بزرگ و کوچک ، کرونا در طی این دو سال غوز بالای غوز بود که در زندگی کوچک و بزرگ تاثیرات خود را داشته است. در میان این چندین سال اخیر و نوسانات دلار ، پول رایج مملکت و تورم ها که بر هر صنف و قشری اثر بجا گذاشته، مطبوعات در کشور به شدت آسیب دید که به پایان کاری خیلی از نشریات منجر شد، به قول گزارشی که در پایگاه خبری مرور منتشر شد به فروپاشی مطبوعات رسید. روزنامه نگارانی که بیکار شدند، مهاجرت کردند، یا حتا خودکشی و یا با تصادف در حین گزارش از دنیا رفتند.

کار مطبوعات و رسانه، روزنامه نگاری و خبرنگاری یا هیچ است یا عشق! هر دو را دارد، اگر پول ندارد، اگر خرید کاغذ به صرفه نیست، آدمهایی دارد که به عشق حرفه خود زنده اند، اگر هم هیچ دارند، اما اصل مطلب که سَر پایشان نگه میدارد، همان عشق است.

شماره ۱۶۴ گیله وا در سال ۱۳۹۹ در سرمقاله (ایام به کام نیست) استاد جکتاجی این چنین مینویسد: [بیست و نه سال پیش که صحبت از آزادی قلم، اندیشه و بیان میشد. گیله وا زائیده آن دوران است، آن زمان در گیلان کمتر از ده نشریه منتشر میشد. گیله وا احتمالا هفتمین یا هشتمین نشریه بود که مجوز انتشار گرفت و با چه امیدی هم شروع به کار کرد. تمام این نشریات در رشت منتشرمی شدند. امروز، نزدیک به ۲۰۰ عنوان نشریه در گیلان مجوز چاپ دارد. در هر شهرستانی حداقل یک و حداکثر چند نشریه چاپ میشود اما آیا کثرت دلیلی بر توسعه است؟ این کثرت چه گلی بر سر خود و خوانندگان و گیلان زده است یا می زند. امروز دغدغه اول هر نشریه ماندن و حفظ موجودیت خود است و بعد رسالت رسانه ای آن، ماندن و حرکت روی لبه تیغ است، اما به چه بهایی و برای چه و کی و چه منظور و نیت و هدفی؟

اکنون در سال ۱۴۰۰ به سامانه جامع رسانه های کشور که رجوع میکنیم ؛ در گیلان به ۴۴۹ رسانه مجوز دار (مکتوب و مجازی) خواهیم رسید؛ روزنامه چاپی ۱۰ عدد، هفته نامه ۴۸ عدد، دو هفته نامه ۱۰ عدد، ماهنامه ۴۴ عدد، دو ماهنامه ۶ عدد، فصلنامه ۴۶ عدد، دو فصلنامه ۱۲ عدد، سالنامه ۲ عدد که در جمع چاپی (مکتوب) به رقم ۱۸۷ عدد میرسیم. و سایر ارقام مربوط به رسانه های مجازی بر خط و غیر برخط است.

در طی دهه اخیر و انبوه فضاهای مستقل مجازی و اپلیکشن های مختلف هم باعث شد، گروهی از فعالیت های رسانه ای مجازی بر روی اینستاگرام،تلگرام و واتس اپ به صورت جداگانه فعالیت نمایند، هیچ گونه تعهد نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز ندارند، مجوزی نیز در کار نیست. سرعت نشر و پخش اخبار هم افزایش یافته است.

البته بسیاری از اطلاع رسانی ها در فضای مجازی بدون آیین صحیح نگارش خبر صورت میگیرد، و استقبال هم بنا به دسترسی سریع و سرعت انتقال در میان عموم مردم زیاد است. مثلا اتفاقی که در عصر یک روز شهر می اُفتد، سریعا در کانال های تلگرامی و پیج های اینستاگرام منتشر میشود، و طبق روال روزنامه های چاپی در آن ساعت از شبانه روز، روزنامه جدید صبح فردا بسته و به زیر چاپ رفته است، آن خبر علنا سوخته محسوب شده، و در شهر، استان و عموم جامعه پخش شده است، و هیچ فایده و تغذیه مناسب خبری برای فردای روز بعد در روزنامه نخواهد داشت.

فضای رسانه ای همانطور که در یادداشت آقای جکتاجی خواندیم؛ نسبت به بیست و نه سال گذشته متفاوت شده است. همانطور که دیگر زمانه، زمانه ی گذشته نیست.

طی بیست و نه سال از ۱۰ نشریه آن زمان به گفته ی مدیر و صاحب امتیاز گیله وا در سال ۱۴۰۰ نشریه های چاپی ما به رقم ۲۰۰ رسیده است و مجموعه رسانه های مکتوب و مجازی ما ۴۴۹ عدد است. در کنار این رسانه های مجوز دار از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ قطعا بیش از ۱۰۰ مورد دیگر مکتوب و مجازی در حین گرفتن مجوز هستند، برخی نیز در این میان اشتیاقی به اخذ مجوز ندارند و بدون مجوز فعالیت دارند که تقریبا میشود تعدادشان را بالغ بر ۲۰ الی ۳۰ مورد حدس زد، و همچنین فضاهای دیگر مجازی و اَپ های مختلف که به صورت کانال و پیج های اطلاع رسانی و انتقادی فعالیت دارند. که این رسانه های مجازی اجتماعی هم شاید بتوان ۳۰۰ الی ۴۰۰ مورد بلکه بیشتر نام برد، شهروند خبرنگار را هم به این لیست میتوان اضافه نمود.

با همه اینها خروجی بسیاری از رسانه ها با عنوان اطلاع رسانی و تولید خبر که در حال فعالیت هستند، انتقاد ها، تحلیل ها و پژوهش هاو گزارش های مطبوعاتی نسبت به آن تعداد مجوز دار، در حال مجوز و بدون مجوز ، فعالیت بسیار اندک محسوب میشود.

سابق روزنامه نگاران و خبرنگاران خودشان مسئولیتی داشته اند، اما امروزه مسئولین و مدیران خودشان خبرنگار دارند. این موضوع تا به حدی رسید که برخی از پایگاه های خبری بجای تعهد به گیلان و تعلق به هویت این سرزمین برای استاندار غیربومی اخبار تهیه می نمودند، تا استاندار غیربومی که ضعف های بسیاری هم داشته را از استان دیگر به گیلان بیاورند! در واقع سطح امورات برخی از رسانه های مجازی تا این حد پایین آمده است. که بجای هویت رسانه ای خود و تعهد نسبت به کار و سرزمین برای دیده شدن، و همچنین امتیازهای دیگر که با تولید خبر و محتوا سعی بر دیده شدن مدیر و یا فلان مسئولی دارند.

جکتاجی در گیله وا شماره ۱۶۲ مینویسد:[ بیست و هشت سال پیش گیله وا هر ماه منتشر میشد، و عنوان ماهنامه داشت، اگر تاخیری در انتشار ماهنامه اش رخ میداد با انتشار یک ویژه نامه موضوعی وقفه آن را جبران میکرد. حداقل ۴۰ ویژه نامه در کارنامه مطبوعاتی گیله وا وجود دارد که خود مجموعه ای است قابل اعتنا. ]

در مقابل این یادآوری از بیست و هشت سال قبل ادامه میدهد (امروزه):[ اینکه هر دو ماه یک بار منتشر میشود و گاه با یک ماه وقفه همراه است، برای اینکه نشریه ای است مستقل و قائم به ذات که به هیچ نهاد و جناحی وابسته و به هیچ وکیل و وزیری نزدیک نیست،طبیعی است که نمیتواند از پس گرانی های مستمر و غیرقابل کنترل هزینه ها بر آید و به سختی منتشر میشود.]

این روزها همانطور که جناب جکتاجی با پرسشی فرمود؛ کثرت دلیلی بر توسعه است؟ این کثرت چه گلی بر سر خود و خوانندگان و گیلان زده است یا می زند. رسانه با انواع و اقسام غلطهای املایی و نگارش خبری بدون خواندن مجدد و اصلاحیه، خبر را روی سایت بالا میاورد و نشر میدهد. که در میان اخبار ریز و درشت از هر مسئول و مدیر، اعضای شورا و شهرداری ها، منطقه آزاد و دیگر مناطق خبر خیز، به نسبت تحلیل و انتقاد سازنده بسیار اندک است. اما رسانه های قدیمی گیلان از روزنامه جنگل گرفته که در زمان نهضت جنگل و میرزا کوچک که به تازگی توسط نشر ایلیا منتشر شده، پر بار تر و پر محتوا تر است‌‌. (فرصتی شد در اینجا از مدیران نشر فرهنگ ایلیا ؛ آقا میرزا نژاد موحد و شادی پیروزی که این دو عزیز به تازگی فرزندشان‌را از دست داده اند ، دلجویی نمایم ، برای سالها فعالیت صادقانه در عرصه نشر و پژوهش با موضوع گیلانشناسی و عرض تسلیت داشته باشم. این دو عزیز نیز بر گردن گیلان و گیلانیان حق دارند.

در واقع برخی از مطبوعات قدیمی حکم محتواها و اسناد تاریخی را دارند، همانطور که گیله وا مجموعه ای فاخر از موضوعات مختلف اعم از گیلان شناسی های متعدد،زبان شناسی (گیلکی)، تاریخ گیلان، تاریخ قیام جنگل، تاریخ معاصر گیلان، فرهنگی، هنری و ادبیات گیلکی است. گیله وا؛ نه تنها با رسانه های هم عصر خود قابل مقایسه است، رسانه های کنونی هم توان رقابت با گیله وا را از لحاظ محتوا و تالیف ندارند. گیله وا ؛ سندی از تاریخ قدیم و معاصر گیلان است. در عین حال که هر شماره از نشریه به زمان حال میپردازد، توسط دیگر نویسندگان نیز پژوهش ها، مقالات و گزارش هایی با محوریت فرهنگی،هنری و پژوهشی - گیلانشناسی به مخاطب ارائه میدهد، این روند به مدت سی سال تا به امروز ادامه دار است.

در سرمقاله شماره ۱۶۲ گیله وا آمده: [آن زمان خرج یک شماره کمتر از دویست هزار تومان بود، الان هر شماره آن حداقل هشت میلیون تومان بیشتر هزینه دارد. این اختلاف هزینه در عرض نزدیک به سی سال از اساس غیر عادی و توجیه ناپذیر است.]

در سرمقاله "ایام به کام نیست" نیز نوشته است: [ نخستین شماره گیله وا با قیمت ۴۰ تومان عرضه شد ، اینک اما قیمت مجله ۱۵۰۰۰ تومان شده است یعنی ۳۷۵ برابر! تازه آن هم دخل و خرج نمیکند. سابق بر این‌گیله وا ۴۰۰۰ تیراژ داشت، الان ۱۰۰۰ نسخه تیراژ دارد]

استاد جکتاجی در شماره ۱۶۲ گیله وا در مورد مخاطب و سلیقه آن اینطور مینویسد:

[مطالب گیله وا در همان حال و هوا و همان هدف و نیت بوده و هست. (منظور طی این ۳۰ سال است)

ادامه میدهد: [شاید ذوق و سلیقه مخاطب تغییر کرده. همین مطلب را در قالب ساده تر و سریع تر میخواهد در موبایل خود ببیند.]

نکته ی جالب در مورد سلیقه مخاطب نسبت به دهه های گذشته را به این شکل مینویسد:[عمق مطلب و دقت در آن و ارزش و اعتبار سندیت مهم نیست. نیازی به ورق زدن ندارد،نمیخواهد بخواند و تعمق کند،میخواهد با لمس انگشت ببیند و لذت آنی ببرد و تخلیه شود و برود سر مطلب بعدی. راستش دیگر اصالت کار،هدف،عدم وابستگی، سخت جانی، تاب آوردن و ادامه راه چندان ارزشی ندارد و بهایی به این مقولات داده نمیشود، به عکس بهره آنی، ارضا کننده و کافی است.

استاد جکتاجی از مخاطب و جامعه، شناخت کاملی دارد، برای روزنامه نگاری که حدود ۵۰ سال است که در این زمینه کار نموده، و با تغییرات مختلف جامعه همراه بوده است، و دگرگونی های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی در جامعه را می شناسد، اما آنچه که او را مجاب نموده که همچنان با انواع سختی هایی که وجود دارد ، کار کند و مجدانه تلاش نماید برای هر شماره از نشریه و به مدت سی سال در نشر آن وقفه نیندازد، تنها عشق به این حرفه و سرزمین میتواند؛ او را مجاب کند. میبنیم که توضیح داده از کمتر شدن تیراژ گیله وا ، هزینه گزاف نشر ، تفاوت سلیقه مخاطب، وجود فضاهای مجازی، سرعت و انتقال اخبار ، این ها را اگر کنار هم بگذاریم، غیر از ناامیدی در این حرفه حاصل نمیشود. در این میان ؛ با تحمل همه ناامیدی ها و معضلات تنها عشق را میتوان جست‌. که راهی برای حرکت و تلاشی است که بازهم کورسوی امیدی را با عشق می یابد، و برای مخاطب گیله وا را نشر میدهد. نشریه گیله وا به صورت مستقل بدون ارتباط با سازمان ها و ارگان ها و تهیه بودجه از اداره فرهنگ و ارشاد ، خانه مطبوعات با محتوای عمیق ، گزارش های جان دار ، پژوهش های موثق به کار خود ادامه میدهد.

جکتاجی در جای دیگر مینویسد: [در چنین جوی و چنین بحرانی که جامعه با آن روبروست، زیر و رو، بالا و پایین، فراز و فرود چنان در هم تنیده اند. تومی مانی آیا آن روز که شروع کردی و هنوز ۴۵ سالت بود و تا حدی جوان، حالا که ۲۹ سال گذشته و ۷۳ سالت شد و پیر شدی آیا بیخود ندویده ای؟ اصلا کسی هست این مقاله، یادداشت، دلنوشته را بخواند، تاریخی هست آیا، قضاوت دقیقی هست آیا؟ مطمئن هست اما آن هم اُفت کرده و تعدادش اندک شده و دیده نمی شود.

در این پاراگراف یک عمر کاری و سنی را به مختصر توضیح میدهد، گویا استاد از شروع "گیله وا" در طی این سی سال در سن ۴۵ سالگی بوده ، البته قبل از انتشار "گیله وا" نشریه ای دیگر به عنوان (دامون) را منتشر میکرده، که گویا پس از چند شماره، دامون متوقف میشود. در نهایت مینویسد که آیا کسی اینها را میخواند ، این دلنوشته را کسی میخواند ، آیا کسی قضاوت میکند!

بر سند بودن (گیله وا) شکی نیست، اینکه گیله وا یک منبع کامل گیلان شناسی (قدیم و جدید) است، سی سال کوشش مدام برای انتشار یک نشریه که در بین عموم جامعه پخش میشود، و اهالی فن میدانند که چه هزنیه گزاف عمری را پای آن گذاشته است! بنا به سن استاد و نسلی که در آن سالها متولد شد ، قطعا میتوانست در صنف دیگری مشغول به کار شود، و امروزه در ایام بازنشستگی کنار خانواده بگذارند، و چه بسا از لحاظ اقتصادی وضعیت هر حرفه و صنف دیگری بسیار بهتر از این حرفه و فن باشد. اما "گیله مرد" مسیر عشق را پیمود، و لازم دید که گیلان با این گذشته طولانی، تاریخ پر فراز و نشیب، اوضاع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی خاص، مردمان اهل مطالعه و فرهنگ نیازمند چنین نعمت والامقامی هست، چاپ نشریه گرچه امروز آنچنان طرفدار ندارد، اما گیلان سابقه ای در این زمینه دارد، سابقه تیراژ بالا نیز قطعا برای هر صاحب امتیاز نشریه و انتشاراتی و چاپخانه ها تا دکه های مطبوعاتی شرط مخاطب و خریدار است. اگر نشریه مخاطب را وسیع و انبوه نمی دید، قطعا در این مسیر گام نمی نهاد. در طی دهه های مختلف و گذشت سالها در جامعه تغییرات وسیع و مدرنیته ی خاصی بروز نمود، و در نهایت علم ، تکنولوژی و وسایل ارتباطات پا را فراتر از تلگراف و تلفن عمومی نهادند. همه این تغییرات در به وجود آمدن جامعه جدید بی تاثیر نبوده اند.

گیله وا در طی این سالها نه تنها در استان و سایر استان های همسایه و همچنین پایتخت ارسال میشد بلکه مخاطبینی در خارج از کشور نیز گیله وا را تعقیب می نمودند. در شماره های دهه هفتاد و هشتاد گیله وا آن صفحه که پیامهای خوانندگان را منتشر می نمود، گواهی بر صدق این موضوع است.

درشماره های گیله وا ؛طی این سالها همکاری هایی از سوی چهره های فرهنگی ، هنری و پژوهشگران صورت گرفته است که میتوان به اختصار به اسامی: فریدون نوزاد ، جعفر خمامی زاده، محمود پاینده لنگرودی ، فریدون پوررضا ، اکبر رادی ، محمود جوادیان ، علی اکبر مرادیان ، هوشنگ عباسی ، محمود طیاری ، مهرداد خوشچین ، علی بابا چاهی ، محمد بشرا، مسعود بیزار گیتی ، محمود بدرطالعی ، مجید دانش آراسته ، نصرت رحمانی، محمد جوادی، روبرت واهانیان و سایر اساتید و چهره های برجسته که با گیله وا همکاری داشته اند.
 

خداوند عمر با عزت دهد به استاد محمد تقی پور احمد جکتاجی مدیریت محترم نشریه وزین گیله وا 

برای 30 سالگی گیله وا نویسنده : محمد صالح زاده (روزنامه نگار) 

منبع : حکایت گیلان ، حرف تازه و پایگاه خبری و تحلیلی مرور 

انتشار اولیه در رسانه های محلی گیلان : در تاریخ دوم آبان یکهزار و چهارصد 

انتشار نسخه اصلی : در وبلاگ شخصی در تاریخ 21 خرداد یکهزار و چهارصد و یک 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۱ ، ۰۵:۰۱
محمد صالح زاده رشتی نژاد