شَهر نوشت های محمد صالح زاده رشتی نژاد

روزنامه نگار - پژوهشگر مسایل شهری

شَهر نوشت های محمد صالح زاده رشتی نژاد

روزنامه نگار - پژوهشگر مسایل شهری

۷ مطلب با موضوع «یادداشت های مطبوعاتی» ثبت شده است

 

 

رفتار در رانندگی و ترافیک 

یادداشتی از محمد صالح زاده (پژوهشگر مسایل شهری)

محمد صالح زاده
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داریوش فرهودی؛ پژوهشگر حوزه ژنتیک، روان‌شناس، انسان‌شناس و پزشکی است که از او به عنوان پدر علم ژنتیک یاد می‌شود. وی دکترای علوم طبیعی در ژنتیک انسانی و دکترای انسان‌شناسی را از دانشگاه ماینتس آلمان (۱۹۷۲) و درجه استادی در ژنتیک پزشکی را از دانشگاه مونیخ (۱۹۹۱) اخذ کرده‌است. او همچنین بنیانگذار و رئیس اولین کلینیک ژنتیک ایران (از ۱۳۵۴ تا کنون) و استاد و مدیر گروه ژنتیک انسانی دانشکده بهداشت در دانشگاه علوم پزشکی تهران (۱۳۵۲ تا ۱۳۸۲) است.

هشدارهای پدر علم ژنتیک ایران | مهاجرت ژن‌های عالی ایران | صدای مرگ بر  آمریکای آلمانی‌ها چه زمانی بلند شد؟ | دانشگاه تهران دیگر آرزو نیست! -  همشهری آنلاین

چندی پیش ویدیویی از گفتگوی داریوش فرهودی می‌دیدم که همانند دیگر ویدیو‌های تیکه تیکه شده این روز‌های فضای مجازی از قیچی ادیتور جا نمانده بود. هدف از تیکه تیکه کردن ویدیو‌ها هم اینست؛ که نهایت بتوان در یک دقیقه اینستاگرام نمایش داده شود، و به صورت مختصر و مفید خوراک ذهن شود و از همه مهمتر، لایک و کامنت بگیرد تا پس از بازخورد پُست، پیج‌های مذکور از لحاظ جذب مخاطب و لایک و کامنت بالا بروند. عادت این روز‌های مجازی است؛ با تیکه تیکه کردن محتوا حالا هر موضوعی می‌تواند باشد، کافیست که رو بورس باشد و احساسات مخاطبین را برانگیزاند، هدف بالا رفتن پیج و جذب مخاطب و افزایش لایک است. بیش از اینکه چه منتشر می‌شود و از چه کسی باز نشر داده می‌شود، فقط آن محتوایی که قرار است، مخاطب را علاقه‌مند و ترغیبش کند تا با انگشت خود یک تیکه قلب قرمز بزند و یا در حد چند واژه و ایموجی و از این دست اظهار وجود‌های مجازی برای آن پست تایپ کند، کفایت می‌کند. مهم اینست که پیج مذکور بعداً با جذب فالوئر با یک تغییر کاربری بدون مجوز به آنلاین شاپ و سایر کاربرد‌های مدنظر تغییر محتوا دهد.

اما از هرچه که بگذریم؛ برای ما صحبت‌های دکتر داریوش فرهودی که با مختصر بیوگرافی از او با وی آشنا شده‌ایم، مهم‌تر است. وی در این گفتگو در مورد رفتاری صحبت می‌کند که ما هر روز پس از خارج شدن از خانه با آن سر و کار داریم تا وقتی که مجدد به خانه برگردیم. به لطف یا ضررِ مسکن آپارتمانی و پارکینگ‌های مشترک حتی پس از درب اول مجموعه ساختمانی نیز می‌توان این رفتار‌ها را مشاهده و حس کرد. و اگر خرج و مخارج زندگی این امکان را بدهد تا خود نیز به جرگه‌ی دارندگان این وسیله نایل شویم، می‌توان گفت: هر شخص خود نیز بازتاب دهنده این نوع رفتار خواهد بود. حالا چه از نوع خوب یا بد! با اخلاق یا بی‌اخلاق! عصبی یا آرام! و... خلاصه در روند کنونی و شرایط حاضر این نوع رفتار هم می‌تواند گیرنده یا بازتاب دهنده از اشخاص باشد.

دکتر فرهودی در این گفتگو مثالی می‌زند؛ از آداب و معاشرتی که ما آدم‌ها در مکان‌های مختلف از خود بروز می‌دهیم. از سلام علیک تا لحظه خداحافظی در هر مکانی که به محض ورود به آن وارد و در حین ترک از آن خارج می‌شویم. از سر خیابان اولی که به محض ترک خانه به آن ورود می‌کنیم تا در طول مسیری که قرار است به مقصدی برسیم. تفاوتی ندارد، این مقصد می‌تواند محل کار با پرسنل زیاد باشد یا مبنی بر نوع اشتغال این امکان باشد که با اشخاص کمتری در طول ساعت کاری در ارتباط باشیم. خلاصه آدمیزاد چه در داخل یک فضای مسکونی چه در فضاهای عمومی با انواع و اقسام معاشرت‌ها سر و کار دارد و متقابلا باید از خود بروز دهد. در ادامه دکتر فرهودی از رفتار در آداب معاشرت به رفتار در حین رانندگی می‌پردازد. وی می‌گوید: رانندگی نیز رفتار است. مسئله ی ‌مهمی را مطرح می‌کند. مسئله‌ای که این روزها بیشتر از قبل در خیابان‌های شهر با آن برخورد می‌کنیم. مسئله‌ای که هم تفسیرات جامعه شناسی و روان شناسی را در بر می‌گیرد و هم می‌توان آنرا از لحاظ کالبدی شهرها و حوزه ترافیک و شهرسازی و روان شناسی محیط مورد تحلیل قرار داد.

ترافیک سنگین در آزاد راه کرج - تهران - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان |  Mehr News Agency

بار‌ها برای تک تک‌مان در حین تردد چه با وسیله نقلیه شخصی، چه عمومی و پیاده پیش آمده است. اگر توجه کنیم به رفتار‌ها در حین رانندگی به مسائلی برمیخوریم، که ممکن است در یک آن به پیامد‌های بحران‌زا و حتی جبران ناپذیری بدل گردد. فاصله اولین رفتار نامناسب و در مقابل واکنش‌های بعدی آنقدر کوتاه ست که پیش آمده افراد پس از این بازه کوتاه از اینکه چرا آن لحظه نتوانسته‌اند، رفتار خود را کنترل کنند؟، احساس ندامت دارند. کافیست یک پارک نامناسب در یک خیابان کم عرض، یک بوق اضافی، یک صدای ناهنجار و یا یک حواس پرتی و سایر عوامل دخیل باعث واکنشی شود که خود منجر به بازخورد‌های دیگری خواهد شد.

آشنایی با رانندگی تهاجمی - همشهری آنلاین

به پرخاشگری‌های رفتاری در رانندگی اگر دقت کنیم؛ اولین رفتار باعث واکنشی‌های دوم و سوم خواهد شد که با ادامه این رفتار‌ها اتفاقات ناگوار‌تری رخ می‌دهد. با توجه به وسعت حمل و نقل جاده‌ای در کشور و تأکید استفاده از وسیله نقلیه شخصی و میزان بالای تصادفات هم اگر بنگریم و آن‌ها را باهم ارزیابی کنیم، گواهی بر این ادعاست؛ به رفتار‌هایی خواهیم رسید که در حین رانندگی افراد مختلف از خود بروز خواهند داد. این رفتار‌ها تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله تفاوت‌های مکانی و فضایی، اجتماعی و فرهنگی، کالبدی و شهری از الگو‌های ویژه‌ای پیروی می‌کنند. در این باره پژوهش‌هایی با رویکرد‌های تخصصی متنوعی از جمله؛ جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، معماری و شهرسازی و روان‌شناسی محیطی صورت گرفته که هرکدام در فراخور موضوع به نتایج مفیدی دست یافته‌اند. در زمینه پریش خوانی شهری که موضوعات شهرسازی، مدیریت شهری، کالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را شامل می‌شود به مطالعاتی در شهر رشت پرداخته‌ام که می‌توان گفت: در طی دهه‌های اخیر؛ رفتار‌ها در رانندگی در بوجود آوردن گره‌های ترافیکی در کلانشهر رشت بی‌تأثیر نیست.

تأثیر شخصیت افراد در نحوه رانندگی | اسب بخار | مرجع تخصصی اخبار و ویدیوی  خودرو

نویسنده : محمد صالح زاده رشتی نژاد ( پژوهشگر مسایل شهری ، دانشجوی کارشناسی ارشد شهرسازی دانشگاه گیلان)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۰۲ ، ۰۲:۱۸
محمد صالح زاده رشتی نژاد

«گیله مرد» نور چشم «گیلان» است.

برای 30سالگی گیله وا ؛  «گیله مرد» نور چشم «گیلان» استبرای 30 سالگی گیله وا

 

اغلب سعی بر این داشته ام؛ گیله وا را از تنور در آمده، داغ خریداری نمایم، اما این بار نشد، نسخه جدید آن را که با قلم توانمند استاد که سی ساله شده است، را سریعا از تنور در آمده داغ تهیه نمایم. در واقع یه وقفه چند هفته ای از روز انتشار آن تا تهیه نمودن بنده افتاد.

نیمه دوم مهر ماه ۱۴۰۰ در کتابفروشی و نوشت و ابزار دیبا واقع در خیابان بیستون که به تازگی صاحب مهربانش فوت شده، شماره ۱۶۷ گیله وا را خریداری نمودم، سر جلد نشریه پازلی را میبینیم که در چیدمانش به عدد ۳۰ رسیده است، اما صفر آن کامل نشده ، البته اواسط تابستان در کانال تلگرامی گیلتاج ملتفت به عدد ۳۰ حک شده بر جلد شده بودم.

موضوع از این قرار است؛ نشریه وزین گیله وا که توسط استاد "محمد تقی پوراحمد جکتاجی" مدیریت و منتشر میشود به ۳۰ سالگی انتشارش رسیده است. ۳۰ سال عدد کمی نیست برای عمر یک نشریه آن هم در مطبوعات کم رمق، فرسوده و بی رمق کشور ، چه برسد به گیلان! گیلانی که همیشه در هر وادی هشتش گِرُوِ نهش است.

سی سال از عُمر یک نشریه گذشته است ، سی سال فراز و فرود ، سی سال برای من که تا چند ماه دیگر به این عدد سنی خواهم رسید شاید بی معنی باشد، اما سی سال مستمر کار کردن و انتشار یک نشریه آن هم در وضعیت خاص سیاسی و اجتماعی،قلبی وسیع و تلاشی مجدانه میخواهد.

این عدد مرا یاد چند سال پیش میندازد؛ زمانی که خدمت سربازی را بعد از ۱۸ ماه به پایان میرساندم، پدرم هم مقارن با پایان خدمتم بازنشسته میشد، روزهای دم عید ۹۸ بود، که به این عدد فکر میکردم، اما سی یک عدد خالی نبود، سی سال هر روز کار کردن، سی سال از صبح تا پایان ساعت کار کردن بود، به روایتی اگر هر سال را همان ۳۶۵ روز بگیریم، میشود ۱۰/۹۵۰ روز مستمر کار‌کردن ، کار‌کردن و کارکردن! در گفتن و نوشتن ساده هم اگر بنظر رسد، کافی است که چشم را ببندیم و سی سال مدام کار کردن را یادآوریم. گیله وا ؛ دو ماهنامه تخصصی فرهنگی، هنری و پژوهشی - گیلان شناسی (به دو زبان گیلکی) در شماره ۱۶۷ ،سال سی اُم ، مرداد و شهریور ۱۴۰۰ در شرایط وخیم کرونا در ۴۸ صفحه به قیمت ۲۰ هزار تومان منتشر شد.

از دهه هشتاد خورشیدی با این نشریه توسط خانواده آشنا شدم، هنوز سنَم به ۱۵ سال نمیرسید، به صورت پراکنده و مستمر تا به امروز به همراهم است. از آنجایی که به جمع آوری اسناد، مطبوعات و آرشیو قدیمی علاقه مندم، در آرشیو اَم حتا نسخه هایی از دهه هفتاد نشریه گیله وا را دارم. "گیله وا" تنها یک نشریه یا دو ماهنامه ی ساده ای نیست که در مطبوعات گیلان حرف اول را می زند، گیله وا تاریخ گیلان است. صد و شصت و هفت شماره گیله وا در ۳۰ سال در مجموع کتابی است درباره گیلان. در واقع؛ تاریخ گیلان به روایت گیله مرد دوست داشتنی مطبوعات گیلان که به گردن گیلانیان داخل استان، خارج استان و خارج کشور حق دارد. گیله وا؛ روایت گری ست برای نسل های حاضر که برایشان همه چیز آماده است، اما آنطور باید و شاید پی اَش نیستند.

از گیله وا نمیتوان به سادگی به عنوان یک نشریه رد شد، گیله وا نشریه وزینی است که پا را فراتر از مطبوعات گذاشته، گیله وا سند گیلان است، هویت گیلان است. گیله وا ؛ مبارکی ست که از گفتن والامقامی اش عاجز هستم.

در شماره ۱۶۷‌ نشریه که اولین شماره از سال سی اُم است، به رسم دیرینه سرمقاله ای با قلم شیوای استاد محمد تقی پور احمد جکتاجی منتشر میشود، یادداشتی با تیتر "بسی رنج بردم در این سال سی" که با اشاره ای به "حرف اول از سال سی ام" کار شده، و این چنین مینویسد: [گاهی لازم است انسان بایستد و پشت سر خود نگاه کند و ببیند چقدر از راه را پشت سر گذاشته است. آیا راست آمده یا کج و کوله پیموده است. آیا درست آمده یا خطا کرده است.]

پس از خواندن یادداشت فوق در دو صفحه ابتدایی شماره اول از سال سی اُم میتوان چشمها را با خیره نمودن به نقطه ای به تمامی دردها و رنج‌های حوزه نمناک جلگه کاسپین که در نقاطی مرتفع میشود، رسید. این یادداشت به عمیق ترین نقطه قلب نه تنها مخاطبین "گیله وا" بلکه هر آدمی در این کره خاکی ضربه میزند ، غم های گیلان از آلوده ترین رودخانه هایش گرفته تا کوه زباله اش در سراوان، از تغییر بافت جمعیتی شهری و روستایی تا مهاجرت های بی اساس، خشکی تالاب ، از تغییر کاربری های روستایی تا مشکلات مدیریتی در سطح استان، همه و همه که شرح تمام رنج های استان در این جا گنجانده نمیشود را میتوان در لابلای سطور این یادداشت لمس‌نمود.

برای نسل تازه مطبوعات و رسانه گیلان که با مجازی در گیر و دار هستند، لمس مطبوعات مکتوب شاید آنچنان پُر وضوح نباشد، اما در این میان برخی از همین نسل تازه کم و بیش لذت مکتوب را چشیده اند. مکتوب همانطور که از اسمش پیداست، مشخصا همانند مجازی فانی و از بین رفتنی نیست. سالهای سال دوامش مداوم است و فقط بستگی‌به نوع نگهداری آن دارد، اگر جویای آن باشی و از ماندگاری اش مانا شوی، و بدانی چه گوهری نابی ست، میتوانی در بقای آن حافظ باشی.

برخلاف مطبوعات و رسانه های مکتوب که باقی می‌مانند، مجازی فانی است در واقع هر آن با هر عامل از بین برنده ای احتمال از بین رفتنش وجود دارد، و همانند ویروس کرونا، ویروس به جان افتاده سایتها، وبسایتها ، وبلاگ ها و سایر فضای مجازی واکسنی ندارد که بتوان امیدی به برگشتن آن داشت. اقبال نسل من و ما که در اوایل دهه هفتاد مقارن با شروع انتشار گیله وا به دنیا آمدیم، و شانس آوردیم در حین تحصیل مان به جان بشریت هنوز این ویروس نائل نشده بود.ما همچنان نشستن روی میز و نیمکت، زنگ ورزش، دیکته و اردو تفریحی و معلمین با ثبات و معرفت دار که هرچند بَد خُلق بودن اما هر طور شده در آموختن سواد از جان مایه می نهادند را تجربه نموده ایم. گرچه زدن خط کش های چوبی به دست ها دردناک بود اما زنگ‌هایی که معلم غیب داشت، معلم پرورشی می آمد و در خارج درس چیزهایی می آموخت که جذابیت خاصی داشت.

عمر با عزت دهد به غلامرضا اکبرزاده دبیر ادبیات آموزش و پرورش گیلان که دوره ای ناظم دبیرستان احسان بخش بود، اهل قلم، شاعر بود و گیلکی میسرود، با شیون حشر و نشر داشت، سعی داشت ارتباط دوستانه ای با دانش آموزانش برقرار‌ کند. جَرقه های مطبوعات، پژوهش، گیلانشناسی و ادبیات و شعر گیلکی و همچنین گیله وا توسط او شکل گرفت، در دبیرستان از ادبیات گیلکی بیشتر آموختیم.

آن روزها هنوز مثل این روزها نبود،دانش آموزان روی دیکته هایشان حساس بودند، معلم ها زبان گیلکی میدانستند و صحبت نیز میکردند، نه مثل الان که پدر و مادران دهه شصت و هفتاد کسر شان بدانند که با بچه های خود گیلکی صحبت کنند و از ترس اینکه مبادا بچه لهجه دار شود، از اصل و هویت میکاهند تا این مدرنیته ابتذال پُربار باشد. سن عددی گیله وا چند ماهی از نگارنده این سطور بزرگتر است، شماره های اولین این نعمت والای گیلان زمین که کوشش سالهای استاد است، را وقتی ورق میزنم و میخوانم، افتخاری است که میتوانم به آن خشنود باشم که چنین گوهر نایابی را در سرزمین پدری و مادری ام گیله مرد با دستان پرتوان و اصالت ماندگارش سی سال مدام نشر داده است.

در قسمتی از یادداشت حرف اول از سال سی اُم مینویسد:

[بیست و نه سال را پشت سر گذاشتیم، به سی سالگی رسیدیم. اما خودمان را گول نزنیم این سی سالگی نه برای ما لطف و مزه ای دارد دیگر، نه برای مخاطبان و خوانندگان ما آن اهمیت گذشته را دارد. گذشت آن دوره که قدمت و تاب آوری ۲۰ سال و ۳۰ سال و بیشتر اعجاب انگیز بود و حرمت داشت. حالا ما همه دچار تغییرات حال شده ایم،تغییراتی ناشی از تغییر تحول جهان و پیرامون،منطقه و کشور.

پیش از این سطر هم این چنین مینویسد:[ آنی یک سال دیگر هم گذشت بی آنکه تابستانش را به فراغت سر کنیم، با پائیزش حال کنیم، زمستانش را حس کنیم و بهارش را بو! سال آمد و گذشت. ۱۳۹۹ رفت و ۱۴۰۰ آمد. قرن تازه شد! خودمانی تر و آشنا تر بگوئیم، نوروز بل ۱۵۹۴ رفت و نوروز بل ۱۵۹۵ آمد بی آنکه شاد باشیم و شادی کنیم.]

سعی داشته ام همین رقم سنی که گذرانده ام، که از لحاظ سنی چند ماهی از گیله وا کوچکتر هم هستم، هر آنطور که شده بدون تملق و چاپلوسی به سر گذرانم؛ اما گیله مرد نورچشم مان است. چندی پیش ویدئویی از گیله مرد در اینستاگرام توسط بچه های خوش معرفت گیلان منتشر شد، دقیق اسم شان را به خاطر ندارم، از بس این فضای مجازی انبوه است، چنین تیتری یاد دارم که استاد جکتاجی را گیله مرد خطاب کرده بودند، به راستی گیله مرد نور چشم مان است، نور چشم گیلان و حوزه کاسپین است.

در سطور بالا که قسمتی از یادداشت اول سال سی را به قلم گیله مرد آوردم، از گذر سالها میگوید، در جایی اشاره دارد : راستی زمان چه زود گذشت! آه ، این سی سال رفته را نمی گوئیم.یک سال آخر منظورمان است. در یادداشت اول از سال بیست و نهم که در سال ۹۹ منتشر شد، در همین قسمت سرمقاله ای با عنوان (ایام به کام نیست) را به رشته تحریر در آورد، که با قلم شیوایش مصیبت هایی که بر سرمان ریخته و بیماری کرونا را به تصویر کشید و از معضلاتی میگفت که در طی این سالها همه مان در زندگی حس‌کرده ایم.

اما در گذر سالها از ۹۹ به ۱۴۰۰ در همین یادداشت اول سال سی جمله ای دارد که در سطور بالا به مختصر آورده ایم؛

[خودمانی تر و آشنا تر بگوئیم، نوروز بل ۱۵۹۴ رفت و نوروز بل ۱۵۹۵ آمد.] اینکه گیله مرد نور چشم مان است اینجا ثابت میشود، اینکه اصل و هویت در چهارستون اش قد برافراشته، خداوند عمر با عزت دهد که باز هم برایمان از این اصالت گیلانی اش بنویسد و ما افتخار کنیم و به زبان امروزی حال کنیم. و وجود پاکش برای مان مایه مباهات باشد.

جایی میخواندم که از سده بیستم نابسامانی و ناخشنودی آغاز شد، انسان از سده بیستم به سوی یک نوع اضطراب عمیقی پیش رفت، و از آن به بعد تا به عصر کنونی انسان امروز با مسائلی همچون اضطراب، ملال، افسردگی،غربت، بی معنایی عمیق و تنهایی رنج میبرد. انسان عصر حاضر اضطراب و تنهایی ای نسبت به گذشته تجربه میکند، که به نوعی از خود بیگانگی منجر شده است.

این روزها بغیر موضوعات ملال آور، معضلات ، نابسامانی ها، وضعیت اقتصادی و همه ی مشکلات بزرگ و کوچک ، کرونا در طی این دو سال غوز بالای غوز بود که در زندگی کوچک و بزرگ تاثیرات خود را داشته است. در میان این چندین سال اخیر و نوسانات دلار ، پول رایج مملکت و تورم ها که بر هر صنف و قشری اثر بجا گذاشته، مطبوعات در کشور به شدت آسیب دید که به پایان کاری خیلی از نشریات منجر شد، به قول گزارشی که در پایگاه خبری مرور منتشر شد به فروپاشی مطبوعات رسید. روزنامه نگارانی که بیکار شدند، مهاجرت کردند، یا حتا خودکشی و یا با تصادف در حین گزارش از دنیا رفتند.

کار مطبوعات و رسانه، روزنامه نگاری و خبرنگاری یا هیچ است یا عشق! هر دو را دارد، اگر پول ندارد، اگر خرید کاغذ به صرفه نیست، آدمهایی دارد که به عشق حرفه خود زنده اند، اگر هم هیچ دارند، اما اصل مطلب که سَر پایشان نگه میدارد، همان عشق است.

شماره ۱۶۴ گیله وا در سال ۱۳۹۹ در سرمقاله (ایام به کام نیست) استاد جکتاجی این چنین مینویسد: [بیست و نه سال پیش که صحبت از آزادی قلم، اندیشه و بیان میشد. گیله وا زائیده آن دوران است، آن زمان در گیلان کمتر از ده نشریه منتشر میشد. گیله وا احتمالا هفتمین یا هشتمین نشریه بود که مجوز انتشار گرفت و با چه امیدی هم شروع به کار کرد. تمام این نشریات در رشت منتشرمی شدند. امروز، نزدیک به ۲۰۰ عنوان نشریه در گیلان مجوز چاپ دارد. در هر شهرستانی حداقل یک و حداکثر چند نشریه چاپ میشود اما آیا کثرت دلیلی بر توسعه است؟ این کثرت چه گلی بر سر خود و خوانندگان و گیلان زده است یا می زند. امروز دغدغه اول هر نشریه ماندن و حفظ موجودیت خود است و بعد رسالت رسانه ای آن، ماندن و حرکت روی لبه تیغ است، اما به چه بهایی و برای چه و کی و چه منظور و نیت و هدفی؟

اکنون در سال ۱۴۰۰ به سامانه جامع رسانه های کشور که رجوع میکنیم ؛ در گیلان به ۴۴۹ رسانه مجوز دار (مکتوب و مجازی) خواهیم رسید؛ روزنامه چاپی ۱۰ عدد، هفته نامه ۴۸ عدد، دو هفته نامه ۱۰ عدد، ماهنامه ۴۴ عدد، دو ماهنامه ۶ عدد، فصلنامه ۴۶ عدد، دو فصلنامه ۱۲ عدد، سالنامه ۲ عدد که در جمع چاپی (مکتوب) به رقم ۱۸۷ عدد میرسیم. و سایر ارقام مربوط به رسانه های مجازی بر خط و غیر برخط است.

در طی دهه اخیر و انبوه فضاهای مستقل مجازی و اپلیکشن های مختلف هم باعث شد، گروهی از فعالیت های رسانه ای مجازی بر روی اینستاگرام،تلگرام و واتس اپ به صورت جداگانه فعالیت نمایند، هیچ گونه تعهد نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز ندارند، مجوزی نیز در کار نیست. سرعت نشر و پخش اخبار هم افزایش یافته است.

البته بسیاری از اطلاع رسانی ها در فضای مجازی بدون آیین صحیح نگارش خبر صورت میگیرد، و استقبال هم بنا به دسترسی سریع و سرعت انتقال در میان عموم مردم زیاد است. مثلا اتفاقی که در عصر یک روز شهر می اُفتد، سریعا در کانال های تلگرامی و پیج های اینستاگرام منتشر میشود، و طبق روال روزنامه های چاپی در آن ساعت از شبانه روز، روزنامه جدید صبح فردا بسته و به زیر چاپ رفته است، آن خبر علنا سوخته محسوب شده، و در شهر، استان و عموم جامعه پخش شده است، و هیچ فایده و تغذیه مناسب خبری برای فردای روز بعد در روزنامه نخواهد داشت.

فضای رسانه ای همانطور که در یادداشت آقای جکتاجی خواندیم؛ نسبت به بیست و نه سال گذشته متفاوت شده است. همانطور که دیگر زمانه، زمانه ی گذشته نیست.

طی بیست و نه سال از ۱۰ نشریه آن زمان به گفته ی مدیر و صاحب امتیاز گیله وا در سال ۱۴۰۰ نشریه های چاپی ما به رقم ۲۰۰ رسیده است و مجموعه رسانه های مکتوب و مجازی ما ۴۴۹ عدد است. در کنار این رسانه های مجوز دار از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ قطعا بیش از ۱۰۰ مورد دیگر مکتوب و مجازی در حین گرفتن مجوز هستند، برخی نیز در این میان اشتیاقی به اخذ مجوز ندارند و بدون مجوز فعالیت دارند که تقریبا میشود تعدادشان را بالغ بر ۲۰ الی ۳۰ مورد حدس زد، و همچنین فضاهای دیگر مجازی و اَپ های مختلف که به صورت کانال و پیج های اطلاع رسانی و انتقادی فعالیت دارند. که این رسانه های مجازی اجتماعی هم شاید بتوان ۳۰۰ الی ۴۰۰ مورد بلکه بیشتر نام برد، شهروند خبرنگار را هم به این لیست میتوان اضافه نمود.

با همه اینها خروجی بسیاری از رسانه ها با عنوان اطلاع رسانی و تولید خبر که در حال فعالیت هستند، انتقاد ها، تحلیل ها و پژوهش هاو گزارش های مطبوعاتی نسبت به آن تعداد مجوز دار، در حال مجوز و بدون مجوز ، فعالیت بسیار اندک محسوب میشود.

سابق روزنامه نگاران و خبرنگاران خودشان مسئولیتی داشته اند، اما امروزه مسئولین و مدیران خودشان خبرنگار دارند. این موضوع تا به حدی رسید که برخی از پایگاه های خبری بجای تعهد به گیلان و تعلق به هویت این سرزمین برای استاندار غیربومی اخبار تهیه می نمودند، تا استاندار غیربومی که ضعف های بسیاری هم داشته را از استان دیگر به گیلان بیاورند! در واقع سطح امورات برخی از رسانه های مجازی تا این حد پایین آمده است. که بجای هویت رسانه ای خود و تعهد نسبت به کار و سرزمین برای دیده شدن، و همچنین امتیازهای دیگر که با تولید خبر و محتوا سعی بر دیده شدن مدیر و یا فلان مسئولی دارند.

جکتاجی در گیله وا شماره ۱۶۲ مینویسد:[ بیست و هشت سال پیش گیله وا هر ماه منتشر میشد، و عنوان ماهنامه داشت، اگر تاخیری در انتشار ماهنامه اش رخ میداد با انتشار یک ویژه نامه موضوعی وقفه آن را جبران میکرد. حداقل ۴۰ ویژه نامه در کارنامه مطبوعاتی گیله وا وجود دارد که خود مجموعه ای است قابل اعتنا. ]

در مقابل این یادآوری از بیست و هشت سال قبل ادامه میدهد (امروزه):[ اینکه هر دو ماه یک بار منتشر میشود و گاه با یک ماه وقفه همراه است، برای اینکه نشریه ای است مستقل و قائم به ذات که به هیچ نهاد و جناحی وابسته و به هیچ وکیل و وزیری نزدیک نیست،طبیعی است که نمیتواند از پس گرانی های مستمر و غیرقابل کنترل هزینه ها بر آید و به سختی منتشر میشود.]

این روزها همانطور که جناب جکتاجی با پرسشی فرمود؛ کثرت دلیلی بر توسعه است؟ این کثرت چه گلی بر سر خود و خوانندگان و گیلان زده است یا می زند. رسانه با انواع و اقسام غلطهای املایی و نگارش خبری بدون خواندن مجدد و اصلاحیه، خبر را روی سایت بالا میاورد و نشر میدهد. که در میان اخبار ریز و درشت از هر مسئول و مدیر، اعضای شورا و شهرداری ها، منطقه آزاد و دیگر مناطق خبر خیز، به نسبت تحلیل و انتقاد سازنده بسیار اندک است. اما رسانه های قدیمی گیلان از روزنامه جنگل گرفته که در زمان نهضت جنگل و میرزا کوچک که به تازگی توسط نشر ایلیا منتشر شده، پر بار تر و پر محتوا تر است‌‌. (فرصتی شد در اینجا از مدیران نشر فرهنگ ایلیا ؛ آقا میرزا نژاد موحد و شادی پیروزی که این دو عزیز به تازگی فرزندشان‌را از دست داده اند ، دلجویی نمایم ، برای سالها فعالیت صادقانه در عرصه نشر و پژوهش با موضوع گیلانشناسی و عرض تسلیت داشته باشم. این دو عزیز نیز بر گردن گیلان و گیلانیان حق دارند.

در واقع برخی از مطبوعات قدیمی حکم محتواها و اسناد تاریخی را دارند، همانطور که گیله وا مجموعه ای فاخر از موضوعات مختلف اعم از گیلان شناسی های متعدد،زبان شناسی (گیلکی)، تاریخ گیلان، تاریخ قیام جنگل، تاریخ معاصر گیلان، فرهنگی، هنری و ادبیات گیلکی است. گیله وا؛ نه تنها با رسانه های هم عصر خود قابل مقایسه است، رسانه های کنونی هم توان رقابت با گیله وا را از لحاظ محتوا و تالیف ندارند. گیله وا ؛ سندی از تاریخ قدیم و معاصر گیلان است. در عین حال که هر شماره از نشریه به زمان حال میپردازد، توسط دیگر نویسندگان نیز پژوهش ها، مقالات و گزارش هایی با محوریت فرهنگی،هنری و پژوهشی - گیلانشناسی به مخاطب ارائه میدهد، این روند به مدت سی سال تا به امروز ادامه دار است.

در سرمقاله شماره ۱۶۲ گیله وا آمده: [آن زمان خرج یک شماره کمتر از دویست هزار تومان بود، الان هر شماره آن حداقل هشت میلیون تومان بیشتر هزینه دارد. این اختلاف هزینه در عرض نزدیک به سی سال از اساس غیر عادی و توجیه ناپذیر است.]

در سرمقاله "ایام به کام نیست" نیز نوشته است: [ نخستین شماره گیله وا با قیمت ۴۰ تومان عرضه شد ، اینک اما قیمت مجله ۱۵۰۰۰ تومان شده است یعنی ۳۷۵ برابر! تازه آن هم دخل و خرج نمیکند. سابق بر این‌گیله وا ۴۰۰۰ تیراژ داشت، الان ۱۰۰۰ نسخه تیراژ دارد]

استاد جکتاجی در شماره ۱۶۲ گیله وا در مورد مخاطب و سلیقه آن اینطور مینویسد:

[مطالب گیله وا در همان حال و هوا و همان هدف و نیت بوده و هست. (منظور طی این ۳۰ سال است)

ادامه میدهد: [شاید ذوق و سلیقه مخاطب تغییر کرده. همین مطلب را در قالب ساده تر و سریع تر میخواهد در موبایل خود ببیند.]

نکته ی جالب در مورد سلیقه مخاطب نسبت به دهه های گذشته را به این شکل مینویسد:[عمق مطلب و دقت در آن و ارزش و اعتبار سندیت مهم نیست. نیازی به ورق زدن ندارد،نمیخواهد بخواند و تعمق کند،میخواهد با لمس انگشت ببیند و لذت آنی ببرد و تخلیه شود و برود سر مطلب بعدی. راستش دیگر اصالت کار،هدف،عدم وابستگی، سخت جانی، تاب آوردن و ادامه راه چندان ارزشی ندارد و بهایی به این مقولات داده نمیشود، به عکس بهره آنی، ارضا کننده و کافی است.

استاد جکتاجی از مخاطب و جامعه، شناخت کاملی دارد، برای روزنامه نگاری که حدود ۵۰ سال است که در این زمینه کار نموده، و با تغییرات مختلف جامعه همراه بوده است، و دگرگونی های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی در جامعه را می شناسد، اما آنچه که او را مجاب نموده که همچنان با انواع سختی هایی که وجود دارد ، کار کند و مجدانه تلاش نماید برای هر شماره از نشریه و به مدت سی سال در نشر آن وقفه نیندازد، تنها عشق به این حرفه و سرزمین میتواند؛ او را مجاب کند. میبنیم که توضیح داده از کمتر شدن تیراژ گیله وا ، هزینه گزاف نشر ، تفاوت سلیقه مخاطب، وجود فضاهای مجازی، سرعت و انتقال اخبار ، این ها را اگر کنار هم بگذاریم، غیر از ناامیدی در این حرفه حاصل نمیشود. در این میان ؛ با تحمل همه ناامیدی ها و معضلات تنها عشق را میتوان جست‌. که راهی برای حرکت و تلاشی است که بازهم کورسوی امیدی را با عشق می یابد، و برای مخاطب گیله وا را نشر میدهد. نشریه گیله وا به صورت مستقل بدون ارتباط با سازمان ها و ارگان ها و تهیه بودجه از اداره فرهنگ و ارشاد ، خانه مطبوعات با محتوای عمیق ، گزارش های جان دار ، پژوهش های موثق به کار خود ادامه میدهد.

جکتاجی در جای دیگر مینویسد: [در چنین جوی و چنین بحرانی که جامعه با آن روبروست، زیر و رو، بالا و پایین، فراز و فرود چنان در هم تنیده اند. تومی مانی آیا آن روز که شروع کردی و هنوز ۴۵ سالت بود و تا حدی جوان، حالا که ۲۹ سال گذشته و ۷۳ سالت شد و پیر شدی آیا بیخود ندویده ای؟ اصلا کسی هست این مقاله، یادداشت، دلنوشته را بخواند، تاریخی هست آیا، قضاوت دقیقی هست آیا؟ مطمئن هست اما آن هم اُفت کرده و تعدادش اندک شده و دیده نمی شود.

در این پاراگراف یک عمر کاری و سنی را به مختصر توضیح میدهد، گویا استاد از شروع "گیله وا" در طی این سی سال در سن ۴۵ سالگی بوده ، البته قبل از انتشار "گیله وا" نشریه ای دیگر به عنوان (دامون) را منتشر میکرده، که گویا پس از چند شماره، دامون متوقف میشود. در نهایت مینویسد که آیا کسی اینها را میخواند ، این دلنوشته را کسی میخواند ، آیا کسی قضاوت میکند!

بر سند بودن (گیله وا) شکی نیست، اینکه گیله وا یک منبع کامل گیلان شناسی (قدیم و جدید) است، سی سال کوشش مدام برای انتشار یک نشریه که در بین عموم جامعه پخش میشود، و اهالی فن میدانند که چه هزنیه گزاف عمری را پای آن گذاشته است! بنا به سن استاد و نسلی که در آن سالها متولد شد ، قطعا میتوانست در صنف دیگری مشغول به کار شود، و امروزه در ایام بازنشستگی کنار خانواده بگذارند، و چه بسا از لحاظ اقتصادی وضعیت هر حرفه و صنف دیگری بسیار بهتر از این حرفه و فن باشد. اما "گیله مرد" مسیر عشق را پیمود، و لازم دید که گیلان با این گذشته طولانی، تاریخ پر فراز و نشیب، اوضاع فرهنگی، اجتماعی، سیاسی خاص، مردمان اهل مطالعه و فرهنگ نیازمند چنین نعمت والامقامی هست، چاپ نشریه گرچه امروز آنچنان طرفدار ندارد، اما گیلان سابقه ای در این زمینه دارد، سابقه تیراژ بالا نیز قطعا برای هر صاحب امتیاز نشریه و انتشاراتی و چاپخانه ها تا دکه های مطبوعاتی شرط مخاطب و خریدار است. اگر نشریه مخاطب را وسیع و انبوه نمی دید، قطعا در این مسیر گام نمی نهاد. در طی دهه های مختلف و گذشت سالها در جامعه تغییرات وسیع و مدرنیته ی خاصی بروز نمود، و در نهایت علم ، تکنولوژی و وسایل ارتباطات پا را فراتر از تلگراف و تلفن عمومی نهادند. همه این تغییرات در به وجود آمدن جامعه جدید بی تاثیر نبوده اند.

گیله وا در طی این سالها نه تنها در استان و سایر استان های همسایه و همچنین پایتخت ارسال میشد بلکه مخاطبینی در خارج از کشور نیز گیله وا را تعقیب می نمودند. در شماره های دهه هفتاد و هشتاد گیله وا آن صفحه که پیامهای خوانندگان را منتشر می نمود، گواهی بر صدق این موضوع است.

درشماره های گیله وا ؛طی این سالها همکاری هایی از سوی چهره های فرهنگی ، هنری و پژوهشگران صورت گرفته است که میتوان به اختصار به اسامی: فریدون نوزاد ، جعفر خمامی زاده، محمود پاینده لنگرودی ، فریدون پوررضا ، اکبر رادی ، محمود جوادیان ، علی اکبر مرادیان ، هوشنگ عباسی ، محمود طیاری ، مهرداد خوشچین ، علی بابا چاهی ، محمد بشرا، مسعود بیزار گیتی ، محمود بدرطالعی ، مجید دانش آراسته ، نصرت رحمانی، محمد جوادی، روبرت واهانیان و سایر اساتید و چهره های برجسته که با گیله وا همکاری داشته اند.
 

خداوند عمر با عزت دهد به استاد محمد تقی پور احمد جکتاجی مدیریت محترم نشریه وزین گیله وا 

برای 30 سالگی گیله وا نویسنده : محمد صالح زاده (روزنامه نگار) 

منبع : حکایت گیلان ، حرف تازه و پایگاه خبری و تحلیلی مرور 

انتشار اولیه در رسانه های محلی گیلان : در تاریخ دوم آبان یکهزار و چهارصد 

انتشار نسخه اصلی : در وبلاگ شخصی در تاریخ 21 خرداد یکهزار و چهارصد و یک 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۱ ، ۰۵:۰۱
محمد صالح زاده رشتی نژاد


روایتی متفاوت از کارِ مشقت بار در ساحل دریا

نویسنده : محمد صالح زاده ( روزنامه نگار) 

منبع :  روزنامه اقتصاد سر آمد شماره 1147 

یکشنبه 7 شهریور 1400 

انتشار در شماره 1147 روزنامه اقتصاد سر آمد 

بخش اقتصاد دریایی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۴۸
محمد صالح زاده رشتی نژاد

زیبلاکشی از گیلان تا آنسوی مرزهای کاسپین

روایتی متفاوت از رنج، زندگی، کارِ مشقت بار

آدمیزاد هرکجا باشد، با فاصله زیاد و کم، هرنوع اقلیم و عادات، زمانی که با مشکلات مشابه رو می‌شود، برای فائق آمدن بر انواع مشکلات از وسائل یکسان و مشابه یاری می‌گیرد! حال تفاوتی ندارد که کجای این جهان مشغول به زیست است. آدمیزاد هرکجا باشد دیر یا زود برای پیروزی بر رنج‌های خویش دست به کار می‌شود.

در تاریخ ۲۴ ژوئیه ۱۸۴۴ میلادی در شهر چوهوئیف استان خارکف اکراین امروزی “ایلیا یفیموویچ رپین” نقاش معروف روسی به دنیا آمد. تولد “رپین” مصادف با سال ۱۲۲۳ خورشیدی وحکومت سومین شاه قاجار (محمد شاه) در ایران بود.

از این نقاشی روسی آثار متعددی بجا مانده است، همچون؛ سیبها و برگها، سادکو، ایوان چهارم روسیه و پسرش ایوان در روز جمعه ۱۶ نوامبر، کرجی کشان ولگا، مهمانی ۱۸۸۳، دوک اعظم عروسش را بر می‌گزیند، و پرتره‌های کشیده شده او از چهره شخصیتهای معروف از جمله : لئوتولستوی، بارونس، آلکساندر ژیر کویچ، موسورگسکی، روبینشتاین و سایر تابلوهای وی که در گالری‌ها و موزه‌های هنر معروف اروپا در معرض دید قرار دارد.

مجموعه (کرجی کشان ولگا یا قایق رانان ولگا) اثر “رپین” از حیث معنوی، انسان، هنری، تاریخی، صنعت کسب و کار از ارزش قابل توجه‌ای برخوردار است. رپین این مجموعه را بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۷۳ خلق کرده، که برابر با سالهای ۱۲۴۹ تا ۱۲۵۲ خورشیدی در ایران است.

از آنجایی که به دلایل مختلف قحطی در ایران با ادوار حکومت‌های مختلف کم یا زیاد رخ داده، اما قحطی بزرگ ایران در سالهای ۱۲۴۹ و ۱۲۵۰ خورشیدی جز قحطی با تلفات شدید ذکر شده، در زمان حکومت طولانی ناصرالدین شاه قاجار، قحطی بزرگ که طبق برآورد یک دهم جمعیت ایران از گرسنگی تلف شدند، در حین این دوره از حکومت قاجار در کشور ایران “رپین” با کیلومترها فاصله‌ی مسافتی از شمالِ کشور و سوی دیگر آبهای کاسپین، شروع به مجموعه‌ای نمود که مضمون نقاشی وی در ناحیه شمال کشور ایران محدوده دریای کاسپین هم با جدیت دنبال می‌شد.

در واقع مضمون نقاشی “رپین” جز کارگری‌های سخت و پر اهمیت یک دوره زمانی در شمال کشور ایران بود.  گفته می‌شود؛ رپین زمانی این مجموعه را کشیده که مردم حاضر نبودند، مقابل نقاش‌ها بایستند، تا نقاش آنها را به تصویر در آورد. مردم باور داشتند؛ که کسی بر روی یک تابلو نقاشی می‌شود، روحش؛ کالبدش را ترک می‌کند. این عقیده کافی بود که نقاشان آن عصر برای پیدا کردن مدل‌های نقاشی خود به مشکل برخورند‌. “رپین” برای طرح مجموعه کرجی کشان ولگا در روسیه به سفر پرداخت، که نهایت در غرب روسیه، کنار پر آب‌ترین و طولانی‌ترین رود اروپا مدل‌های نقاشی خود را جست.

“ولگا” که در کتابهای قدیمی پارسی از آن به عنوان (آتِل) یاد شده است، رودی با ۳۷۹۲ کیلومتر طول در غرب روسیه، در میان تپه‌های والدای، استان تور با ارتفاع ۲۲۵ متر واقع شده است، این رودخانه پس از گذشتن از مسیرهای طولانی به دریای کاسپین می‌ریزد، در واقع گریز دریای کاسپین به آبهای آزاد توسط کانال (ولگا-دن) صورت می‌پذیرد. به گفته برخی از محققین منابع آبی ؛ بزرگترین ذخایر آبی جهان در کنار ولگا قرار دارند، که از منابع آبی این رود تغذیه می‌شوند. در منابع آبی گسترده زمین علل خصوص حوزه کاسپین یکی از وسایل حمل و نقل مسافر و بار “کرجی” بود.

کرجی وسیله‌ای که موجب حرکت و تکاپو و کرجی بان عامل حرکت در سطح آب می‌شد، در واقع کرج به نوعی قایق‌های بادبانی که برای حمل مسافر و بار و سایر موارد از جمله ؛ صیادی، پره‌اندازی و.. از آن استفاده می‌شود. کرجی انواع و اقسام مختلف را شامل می‌شده که انواع متنوع آن توسط ‌اندازه طول و عرض، باربری، مسافر کشی، نوع بادبان آن به نام‌های مختلف خوانده می‌شود. از کرجی‌های پرکاربرد و معروف حوزه دریای کاسپین می‌توان به اوشقون، کرجی ترکمن، بندر کرجی، پره کرجی، کرجی مسافربری، مالاکرجی، لوتکا، یک واگنی و دو واگنی، لاکومه و بارکاس اشاره داشت. بعضی از این انواع کرجی‌ها در روسیه، ترکمن صحرا، انزلی ساخت می‌شدند.

بازوی قدرتمند کرجی بانان با پارو سینه‌ی آب را می‌شکافد، گاهی نیز که کرجی‌ها بر خلاف جریان آب و باد در حرکت بودند، باید از نیروی انسانی برای کشیدن و به حرکت در آوردن کرجی تلاش می‌کردند، این فعالیت و تکاپو در یک حرکت جمعی به انتقال مسافر و بار در گذشته منجر می‌شد.

این سوی کاسپین؛ شمال ایران در دوره حکومت قاجار شهرهای شمالی (رشت – انزلی) از اهمیت خاصی برخوردار بودند، در واقع موقعیت جغرافیایی شهرهای استان گیلان و مسیر ارتباطی آنها از طریق دریای کاسپین به اروپا به امتیاز آنها می‌افزود. حکومت قاجار هر چقدر که در مسیر ارتباط زمینی ضعیف عمل می‌نمود، اما با توسل به موهبت طبیعی و امتیاز دریای کاسپین، وجود شهرهای بازرگانی رشت و انزلی کنار دریا توانست خود را با دنیای اروپا از هر لحاظ ایمن سازد. مسیر آبی دریای کاسپین به صورت ارتباط داخل کشور (رشت به انزلی) و چه به صورت راه یابی به اروپا به امتیازاتی همچون رفت و آمد مسافر و تجار، رفت و آمد کالاها منجر شد.

زیبلاکشی ؛ به حرکت کرجی توسط فعالیت نیروی انسانی در مواقعی خاص گفته می‌شود، طناب بلند با قطر ضخیمی به نوک دکل کرجی‌ها بسته می‌شد، و کارگران شاغل در این فعالیت آنسوی دیگر طناب را به خود می‌بستند و کرجی‌ها را در مواقعی که خلاف جریان آب در حرکت بودند، یا وزش شدید باد جریان داشت، با نیروی بدنی خود می‌کشیدند، تا کرجی‌ها مسافت باقی مانده تا ساحل را طی کنند. نفر دیگر که سکان دار کرجی(لوسمان) بود، در انتهای کرجی می‌نشست، با پاروی بلندی کرجی را هدایت می‌نمود.

در مجموعه نقاشی‌های “رپین” که کرجی کشان ولگا را در سالهای (۱۸۷۰-۱۸۷۳) به تصویر در آورده ؛ میبینیم که یازده کارگر با فرم‌های مختلف طناب‌های بلند و ضخیم کرجی را به بدن خود بسته‌اند، و هرکدام به نحوی در حال کشیدن کرجی هستند.

“زیبلاکشان” ولگا که “رپین” آنها را پس از سفرهای متمادی در روسیه به عنوان مدل پیدا نموده و به تصویر در آورده است. نشان از فعالیت انسانی و کارگری دارد که در آن روزگار جز کارهای طاقت فرسا بود، همانطور که در مجموعه “رپین” مشاهده می‌کنم ؛ هرکدام از آن یازده کارکتر با انواع و اقسام حس‌های مختلف درد، رنج، بیخیالی، انزوا، دگرگونی توام هستند، و همچنین تازه وارد شدن به این کار طاقت فرسا که بیانگر تصویر آن سفید پوستی است که هنوز چهره اش سیاه و فرتوت نیست و نیز لباسش چرک و قدیمی نشده است.

حرفه کارگری “زیبلاکشی” که در زبان روسی (بورلاچستو) میخوانند، گرچه امروزه به یک فعالیت خاموش و بی کاربرد رسیده است، اما در دوره‌ای کنار منابع آبی؛ رودخانه ها، دریا، دریاچه‌ها جز طاقت فرسا‌ترین حرفه‌های کارگری محسوب میشد، اما بنا به مقتضیات همان دوره با نبود امکانات حمل و نقل و ارتباطات جاده‌ای جز مشاغل کارگری مشقت باری محسوب میشد.

 مراکز تجاری شهر رشت در عهد قاجار که امروزه به بافت قدیمی شهر رشت مشهور است، مسافت مراکز تجاری(بازار) تا بندر پیربازار به یکساعت و نیم با گاری‌ها و ارابه‌ها تخمین شده بود، در واقع مردم رشت و سایر نقاط از رشت تا پیربازار مسافتی یکساعت و نیم را طی می‌کردند، تا خود را به بندر پیربازار برسانند، و از بندر با کرجی ۳ ساعته خود را به بندر انزلی می‌رساندند. اگر هم سیاحان و تجار به اروپا قصد سفر داشتند، در بندر انزلی به کرجی‌های مخصوص مسافربری ملحق می‌شدند.

به روایت پیران در پیربازار ۴۰۰ تا ۵۰۰ کرجی کار می‌کرد، در هرکرجی معمولا ۳ تا ۵ نفر و بنابر نوع کرجی گاه ۸ تا ۱۲ نفر کار می‌کردند، که هرکدام به لقب کرجی بان(نگهبان کرجی) و ملاح مشهور بودند که در حمل و نقل حرف اول را می‌زدند. کفترودی می‌نویسد؛ با یک حساب سر انگشتی با احتساب تعداد کرجی‌ها و میزان کارگر مورد نیاز هرکرجی، در حدود چند هزار نفر فقط در مسیر پیربازار به انزلی به عنوان کرجی بان اشتغال داشتند‌ و از این راه امرار معاش می‌کردند.

طبق پژوهش نگارنده ؛ در هنگام عبور از بندر پیربازار به سوی انزلی به علت جریان موافق آب که حرکت کرجی را آسان می‌کرد، معمولا زیبلاکشی صورت نمی‌گرفت، بلکه با قدرت بادبان و پارویِ کرجی هدایت می‌شد، اما در هنگام برگشتن از انزلی از دهانه رودخانه تا بندر پیربازار، چون کرجی مخالف جریان آب در حرکت بود، می‌بایست کرجی‌ها را با طناب بکشند و همچنین در مواقع وزش باد ؛ “زیبلاکشی” امری ضروری بود.

قاسم غلامی کفترودی در کتاب تاریخ بندر پیربازار نوشته؛(ژاک آمریکایی که در سال ۱۸۷۰ میلادی (۱۲۴۹ش) از پیربازار عبور کرده می‌نویسد:خیلی عجیب و قابل تماشا آمد، طرز قایقرانی‌های آنجا در یک رودخانه مرداب که متعلق است با دریا، قایق‌های بزرگی در آنجاست که طناب‌های بلند دارد،آن قایق‌ها پر می‌شود از بار و مسافر، آنگاه طناب‌ها را از طرف خشکی بر کتف و کمر حمالان بسته، مانند اسب گاری قایق را می‌کشند و گاهی که خسته می‌شوند برای هیجانِ اعصاب خود و هم زور شدن، یک ذکر را شروع کرده که شبیه به سرودهای قشونی است، نظیر این قایقرانی را در هیچ جا ندیده بودم)

کفترودی در همان کتاب می‌نویسد؛ کارگران زیبلاکش بندرپیربازار در هنگامی که طناب‌های ضخیم کرجی را بر بدن خود بسته‌اند، کارگران با هم با ذکر الله، محمد(ص)، علی گویان آن را به جلو می‌رانند.

به روایت پیران در پیربازار ۴۰۰ تا ۵۰۰ کرجی کار می‌کرد، در هرکرجی معمولا ۳ تا ۵ نفر و بنابر نوع کرجی گاه ۸ تا ۱۲ نفر کار می‌کردند، که هرکدام به لقب کرجی بان(نگهبان کرجی) و ملاح مشهور بودند که در حمل و نقل حرف اول را می‌زدند. کفترودی مینویسد؛ با یک حساب سر انگشتی با احتساب تعداد کرجی‌ها و میزان کارگر مورد نیاز هرکرجی، در حدود چند هزار نفر فقط در مسیر پیربازار به انزلی به عنوان کرجی بان اشتغال داشتند‌ و از این راه امرار معاش می‌کردند.

خانم کارلاسرنا که در سال ۱۸۷۷ میلادی(۱۲۵۶ ش) از پیربازار عبور کرده، درباره کرجی بانان می‌نویسد: این ملاحان از نژادهای مختلف و چابک‌ترین آنها سیاهانند، پاروزنان خشن. با بالا تنه‌ها و ساق‌های عریان، مشترکا یکدیگر را به فعالیت وا میداشتند. گروهی از خدا و محمد(ص) مدد می‌خواهند و دیگران با یاری از علی(ع) بدان پاسخ می‌دهند.(کفترودی؛ ص ۵۵، تاریخ بندر پیربازار)

بنابر روایت کفترودی از نوشته‌های سیاحان و سفرنامه‌ها ؛ هرکدام به نحوی از کرجی‌ها و کرجی بانان و زیبلاکشان سخن گفته‌اند؛ بر طبق پژوهش نگارنده: کرجی بانان و زیبلاکشان بندر پیربازار در رشت که در مسیر پیربازار به بندر انزلی مشغول بودند؛ افرادی بومی و غیربومی، داخل و خارج محدوده و کشور بودند. از آنجا که عده‌ای از این کارگران در حین کار طاقت فرسا برای تجدید قوای بدنی خود ذکرهای مختلف را بر لب می‌آورند؛ شیعیان و سنی‌های مسلمان در کنار هم در بندر پیربازار مشغول به فعالیت بوده‌اند. امروزه نیز قسمتی از حوالی و روستاهای پیربازار و پیرامون، سنی‌های مسلمان گیلان سکونت دارند. عده‌ای دیگر از سیاحان خارجی در عبور از پیربازار ؛ به وضعیت کثیف و آشفته بندر اشاره دارند، و در نوشته‌های خود عده‌ای از کرجی بانان را بد نامیده‌اند.

به طور مثال جکسن در سال ۱۹۰۶ میلادی (۱۲۸۵ ش) از پیربازار عبور کرده، می‌نویسد: پیربازار جای کثیفی است که در آن غیرممکن است انسان با کرجی بانان بیشرمی که گویی جامعه‌ی همه‌ی رذائل و نادرستی‌ها هستند، که خاص کرجی بانان بنادر کم اهمیت است.(کفترودی؛ص۵۵)

از معروفترین کرجی بانان قدیم بندر پیربازار عبارتند از: کربلایی احرام، مشهدی عزت، حاجی قربان، سید موسی باستانی، کربلایی حسین بحرپیما، رضا تاجرباشی، ولی کرجی بان، مشهدی نصرت جان قارداش، رحمت کرجی بان می‌توان اشاره داشت.(کفترودی؛ ص ۵۶)

در سال ۱۲۸۴ خورشیدی مظفرالدین شاه اولین اتومبیل را وارد ایران کرد، پس از او حاج امین الضرب از تجار رشت اولین کسی بود که برای خود اتومبیل خرید‌.

عزیز طویلی از پژوهشگران استان گیلان می‌نویسد: بالاخره با احداث جاده‌ی شوسه از غازیان به رشت – قزوین-تهران، کرجی بانی به تدریج رونق خود را از دست داد و با آمدن اتومبیل و کامیون، تقریبا تعطیل شد. کرجی‌های کوچک‌تر فقط در سطح مرداب به رفت و آمد تا انزلی ادامه می‌دادند، که آنها هم با کشیده شدن جاده‌ها از کار باز ماندند.

تا زمان حکومت احمد شاه حدود ۱۰ نفری در ایران اتومبیل داشتند، یکی از این ماشین‌ها در حدود سال ۱۲۹۲ خورشیدی از پیربازار به رشت مسافر بری می‌کرد. به این شکل تقریبا در اواخر سالهای حکومت قاجار بندر پیربازار به دلایل مختلفی از جمله؛ پس روی آب، احداث جاده و ورود اتومبیل از رونق افتاد، به این ترتیب شغل کرجی بانی و زیبلاکشی نیز به سمت خاموشی و نابودی رفت.

زیبلاکشی حرفه‌ای از یک کار مشقت بار کارگری، در زمانی که دریای کاسپین حکم جهانی نو را برای کشور فراهم می‌کر.  این راه ارتباط دریایی که شاهان قاجار را روانه اروپا ساخت و دانشجویان ایرانی که از این طریق به اروپا سفر می‌کردند، تا با دنیای جدید آشنا شوند. دریایی که اسباب و وسایط گام‌های نخست مدرنیته کشور را در عهد قاجار با بازوان نیرومند زیبلاکشان فراهم کرد، تا دریچه‌ای نو را در اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور باز کند.

نقاش روسی که برای طرح‌های خود در زمانه‌ای که جهل عده‌ای فضا را برای تابلوهایش تنگ می‌نمود، با سفر به مدل‌های رئالی دست یافت تا برای طرح هایش مدل‌های حقیقی از جامعه بیابد، و زندگی کارگران کرجی را از نزدیک به تماشا نشست و ترسیم نمود. روایتی از رنج، زندگی و کار در میان آدمیانی که هرکجا باشند، با فاصله‌های زیاد و کم از هم، در هنگام مشکلات مشابه، برای رفع مشکلات به وسائل مشابه متوسل می‌شوند‌‌.

نویسنده : محمد صالح زاده (روزنامه نگار) 

منبع : پایگاه خبری و تحلیلی مرور گیلان ، پایگاه خبری و تحلیلی حرف تازه ، پایگاه خبری اقتصاد سر آمد و روزنامه اقتصاد سر آمد 

انتشار در تاریخ یکم شهریور سال یکهزار و چهارصد 

https://moroor.org/ 

https://harftaze.ir//۹۸۱۸۹

https://eghtesadsaramad.ir/Newspaper

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۳۸
محمد صالح زاده رشتی نژاد

چالش شورای شهر با جناح ‌بندی‌های سیاسی

محمد صالح زاده

معیارهای شناسایی هر شهر در هر سرزمین به طور معمول میزان جمعیت، میزان وسعت، شغل مردم ساکن، وجود شهرداری‌ها و مواردی از این گونه شمرده می‌شود.

امروزه شهرها از دو جنبه اهمیت یافته‌اند: یک؛ بعنوان مرکز تجمع گروه عظیمی از مردم. دو؛ بعنوان عمده‌ترین بازیگر نقش اقتصادی در کل اقتصاد ملی.

 از این حیث باید به مسایل و مشکلات در شهرها توجه بیشتر و دقیق‌تر کرد. زیرا برنامه ریزی دقیق در شهرها سبب رشد اقتصادی، تثبیت سیاسی، افزایش مشارکت شهروندان در شهر، توسعه شهر در قالب برنامه ریزی شهری که از قبل ارایه شده در امور مدیریت شهر می‌شود.

نحوه مدیریت بر جریان مطلوب زندگی شهری می‌تواند در بهبود سکونتگاه و پایداری توسعه شهری نقشی مهم ایفا کند، زیرا عامل تنظیم کننده برنامه‌های شهری از کارایی مدیریت شهری نشأت می‌گیرد.

در واقع هرچه مدیریت شهری در شهرها همانطور که گفته شد؛ منظم، دقیق، کامل، متخصص و … باشد، می‌توان به حیات و توسعه شهر در زمینه‌های مختلف چشم داشت.

تاریخچه شهر و شهرنشینی از زمان‌های دور گرفته تا به اکنون مدام بر کارایی مدیران شهری دلالت دارد. در دوران شهرهای اولیه امپراتوری رم، شهرهای قرون وسطایی، شهرهای رنسانس، شهرهای پس از انقلاب صنعتی همیشه به پشتوانه مدیران و همچنین شهروندانش چرخیده است.

گرچه لازم به ذکر است از تاسیس شهرهای اولیه امپراتوری رم، قرون وسطایی، رنسانس، قبل و پس از انقلاب صنعتی مدیریت شهری گرچه عملکرد و گردانندگی شهری اش در موضوع حفظ حیات شهری به یک شکل است اما باید گفت در هر دوره‌ای بعد از پیدایش شهرها گردانندگان شهر افراد خاصی بوده‌اند، به طور مثال؛ حاکمان شهر، فرماندهان نظامی در شهرها، اربابان محلی، رهبران مذهبی، اشراف و طبقه ثروتمند شهرها، بازرگانان و تجار شهری و .. این روند به همین شکل طی شد تا به قرن بیستم که جمعیت شهرنشینی در جهان طی فرایندی طولانی به شدت افزایش یافت که از قرن بیستم تقریبا شهرنشینی شکل منسجمی به خود گرفت.

در مدیریت شهری که شهر و مدیریت را از مسیر اصلی دور می‌کند، ورود جناح‌های سیاسی در ساختار مدیریت شهری است. بدترین نوع مدیریت شهری؛ مدیریت شهری سیاسی یا با چاشنی جناح‌های سیاسی است. زمانی که مدیریت شهری طبق اصول جناح‌های سیاسی اداره شود، عملکرد اصلی مدیریت شهری زیر سوال رفته و شهرها از مسیر توسعه دور می‌شوند.

هم اکنون در شهر رشت طی دو دوره چهارم و پنجم شوراهای کشور اگر دقت کنیم مدام مدیریت شهری دستخوش طرز تفکرات سیاسی جناح‌ها و دعوی آنها قرار گرفته است. گرچه در دوره چهارم شوراها هم رشت در بدنه مدیریت شهری دچار اختلافات جناحی و هم غیر بومی بود.

یکی دیگر از ارکان مدیریت شهری غیر از تخصص مربوط، شناخت جغرافیای هر شهر است، اگر در شهر، مدیران شهری شناختی از وضع موجود، جغرافیا و سایر عوامل شهری نداشته باشند، تنها ضربه‌ی اصلی را شهر، شهروندان و توسعه شهر می‌پذیرد.

در پنجمین دوره شوراها برخلاف انتظار از اعضای حاضر پارلمان شهری در رشت شاهد موضوعاتی بوده ایم که سراسر در توسعه شهر دلالت داشته‌اند که در نهایت عدم توسعه شهری در خور رشت را رقم زد.

در امور مدیریتی شورای پنجم نقدهای زیادی از سوی اصحاب رسانه منتشر شده است. در کنار این حجم نقدهای انکار ناپذیر، بنا به هویت شورایی و مدیریت شهری در طی این چهار سال پروژه سایت سراوان در مورد ساخت کارخانه زباله سوز در رشت و همچنین کودآلی هم جای تحسین دارد که از اواخر دهه شصت بیش از دو دهه ونیم انواع زباله‌های شهری هم از داخل شهر و هم شهرها و روستاهای اطراف در سایت سراوان تخلیه و انبار می‌شوند. تقریبا در طی این سه سال ونیم از عمر شورای پنجم روند سایت سراوان و ساخت کارخانه ۱۰ الی ۲۰ درصد پیشرفت کرده که جزو بهترین عملکرد این دوره بوده است. گرچه تا پایان و راه‌اندازی تمام و کمال فاصله زیاد است.

در کنار این‌ها پروژه‌های کوچک و بزرگی دیگری هم در رشت از سوی مدیریت شهری به مرحله اجرا در آمد که هرکدام به نحوی و هرچند‌اندک در توسعه دلالت داشته‌اند اما کلانشهر رشت بیش از اینها به مدیریت شهری مدبرانه نیازمند است، تا توسعه شهری در خور رشت اتفاق بیفتد و شهر در رقابت با سایر کلانشهرهای کشور جا نماند، پتانسیل و هویت رشت جایگاه ویژه‌ای دارد که باید با مدیریت شهری و مشارکت شهروندان توسعه گر و حافظ آن باشند.

در این ایام که فصل آخر سال را شاهد هستیم، روزهای سرد زمستانی و کرونایی را طی می‌کنیم، روز به روز به پایان سال نزدیک می‌شویم و با سال جدید در بهار آینده ششمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهرها و روستاها در کشورمان برگزار می‌شود، امید این است با مشارکت و آگاهی شهروندان از مسائل و امور مدیریت در شهر افرادی متخصص و متعهد به پارلمان شهری رشت ورود کنند تا حتی الامکان رشت از توسعه جا نماند.

نویسنده : محمد صالح زاده ( روزنامه نگار حوزه مدیریت شهری ) 

منبع : پایگاه تحلیلی و خبری مرور گیلان 

انتشار در تاریخ یازدهم دی سال یکهزار و سیصد و نود و نه 

https://moroor.org/%da%86%d8%a7%d9%84%d8%b4-

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۲۳
محمد صالح زاده رشتی نژاد

فقدان توجه چندجانبه به بناهای تاریخی در روز جهانی

هجده آوریل : مطابق با بیست و نهم فروردین به عنوان روز جهانی بناها و محوطه های تاریخی نام گذاری شده است.

شورای بین‌المللی ابنیه و محوطه‌ها؛ سازمانی غیر سیاسی ، غیر دولتی است که با هدف ترویج و گسترش فرهنگ مطالعه بر روی بناها و محوطه های تاریخی ، تشویق به حمایت ، حفاظت ، احیا ، مرمت بناها و محوطه های تاریخی ، ترویج فرهنگی، تاریخی و هویتی بناها و محوطه های تاریخی در سطوح بین المللی و ملی تشکیل گردید،  از دیگر اهداف آن جلب نظر موسسه‌ها، نهاد ها نسبت به اهمیت بناها، محوطه‌ها و بافت‌های تاریخی است. این نهاد برای نگهداری و حفاظت هر چه بیشتر میراث فرهنگی در سراسر جهان پا به عرصه نهاد.

پس از تصویب اولین قطعنامه “منشور ونیز” در سال ۱۹۶۴، “ایکوموس” در سال ۱۹۶۵ در ورشو پایه‌گذاری شد تا مشاور یونسکو در رابطه با میراث‌های جهانی باشد. شکل گرفتن ایکوموس در جهان به کنفرانس آتن در رابطه با مرمت بناهای تاریخی در سال (۱۹۳۱میلادی) برمیگردد، که از سوی دفتر بین‌المللی موزه‌ها تشکیل شد. منشور آتن خط مشی میراث بین‌المللی را عرضه نمود.

در سال (۱۹۶۴ میلادی) در دومین همایش معماران و متخصصین بناهای تاریخی، در شهر ونیز (ایتالیا) ۱۳قطعنامه به تصویب رسید. اولین قطعنامه، تکوین کنندهٔ منشور بین‌المللی حفاظت و مرمت بناها و محوطه های تاریخی بود. این قطعنامه به نام منشور ونیز ثبت شد و قطعنامه دومی که از سوی یونسکو شکل گرفت ، “ایکوموس” را برای اجرای این منشور بنا نهاد.

ایکوموس در حال حاضر دارای بیش از ۷۵۰۰ عضو است. هر عضو آن باید در زمینهٔ نگهداری و حفاظت بناها و محوطه های تاریخی کارشناس در یکی از رشته‌های معماری، معماری_منظر، باستان شناسی، برنامه‌ریزی شهری، مهندسی، متولی میراث فرهنگی، مورخ هنر باشد.

برای اینکه بتوانیم به صورت مختصر در این یاداشت به صحبت در مورد پیرامون بناها و محوطه های تاریخی و ارزش میراث بپردازیم ، در ابتدا پرسشی در ذهن مخاطب شکل میگیرد : میراث فرهنگی چیست؟

از دیرباز انسان ها در میان ارتباطات روزمره شان با یکدیگر (هم نوع) ، برای آدم های مُسن احترام جداگانه ای اختصاص می دادند. میراث فرهنگی در هر سرزمین آیینه ی تمام قد همان انسان های مُسنی است که انسان ها در ارتباط روزمره شان با آنها رو در رو می شوند. به هر آنچه که از گذشته های دور برای بشریت باقی مانده و همچنین همواره در خدمت بشر بوده است ، میراث تاریخی و فرهنگی گفته می شود.

ارزش میراث فرهنگی در هر سرزمین به قدمت و پابرجا بودن آن ها ارتباط تنگاتنگ دارد. به طور مثال: ابنیه هایی که در ایران به عنوان بناهای تاریخی ثبت می شوند ، باید دارای ارزش فرهنگی و تاریخی باشند. ضوابط و شرایط هایی وجود دارد که به میراث فرهنگی وزن می بخشد ، و میراث بِنا به همان خصوصیات منحصر به خود تفکیک می شوند.

برای اولین بار که به کلمه ی میراث فرهنگی بر میخورید ، احساس میکنید که در واقع باید یک ساختمان یا بنای قدیمی باشد ، در صورتی که اینگونه نیست. آثاری که در بخش میراث فرهنگی گردهم می آیند به دو بخش تقسیم می شوند : آثار ملموس ، آثار ناملموس. آثار ملموس: بناهایی که قال لمس هستند ، آثار ناملموس: مانند آداب و رسوم یک منطقه که به عنوان بخشی از میراث فرهنگی به حساب می آیند.

میراث فرهنگی در هر جامعه بخش وسیعی از تاریخ و فرهنگ آن جامعه محسوب می شود. تمدن و تاریخچه یک ملت را در مقیاس کلی (کشور) و مقیاس جزئی (استان،شهر،محل) از میراث فرهنگی جامعه اش میتوان فهمید. میراث فرهنگی برای همه ی جوامع حائز احترام و اهمیت ویژه ای بوده است.

اما چرا میراث فرهنگی بسیار مهم است؟

در هر بخش از میراث فرهنگی ، داستان و حکایتی از گذشته وجود دارد و حقایقی در مورد گذشتگان به ما می دهد ، حقایقی که میتوان پرده از اسرار بسیاری کنار بزند. به عنوان مثال با مطالعه و تحقیق های میدانی در مورد خانه های قدیمی در هر سرزمین و بافت شهری به نکات حائز اهمیتی دست می یابیم ؛ از سیستم فاضلاب تا نحوه دفن زباله ، نحوه ی پوشش سقف ها، طراحی معماری ساختمان ها ، تکنیک های اجرای ساختمان و غیره از جمله این درس های بزرگ در مورد مطالعه و تحقیق هایی در موضوع میراث فرهنگی و تاریخی در بخش ابنیه ها است.

مثلا با ظروف پیدا شده از دوران های بسیار دور، انواع و مقیاس ها و مناسبت های مختلف آنها را پیدا کرده است.

میراث فرهنگی تا چه اندازه می تواند آسیب پذیر باشد؟

 “ICOMOS” ایکوموس : 

این سازمان جهانی هرسال موضوعی را برای بزرگداشت و فعالیت های کمیته های ملی و بین المللی علمی خود و دیگر سازمان ها و نهادهای علاقمند به مشارکت تعیین میکند.

در سال ۲۰۱۹ موضوع “مناظر روستایی” انتخاب شد که مرتبط با موضوع سمپوزیوم علمی میراث روستایی است. این سمپوزیوم در ماه اکتبر ۲۰۱۹ در مراکش برگزار شد‌.

موقعیت مناظر روستایی و چالش هایی که دامن گیر حفاظت از آنهاست در سطوح بین المللی مورد بررسی و کنکاش قرار گرفت. کیفیت پیوند ذاتی مناظر روستایی با توسعه پایدار هم یکی از بحث های مهم این سازمان بین المللی بود.

موضــوع ســال ۲۰۲۰ این سازمان که باید مورد بررسی قرار بگیرد : (فرهنگهای مشترک ، میراث مشترک ، مسئولیت مشترک ) است. که باید منتظر اطلاعات بیشتر از این کمیته بین المللی حافظ بناها و محوطه های تاریخی ماند.

میراث شامل تمام آنچه که از معماری، طبیعت و سنت گذشته به جای مانده است، می شود. میراث فرهنگی در واقع به آنچه گفته می شود که از نسل های پیشین به یادگار مانده است. خلاقیت و افکار مردمان گذشته را می توان در میراث فرهنگی مطالعه کرد.

امروزه در سطوح بین المللی و ملی، سازمان های نگهدارنده میراث فرهنگی و علل خصوص حافظان بناها و محوطه های تاریخی نگران نابودی و از بین رفتن میراث های چند صد ساله به دلیل بی دقتی انسان ها هستند. شما حمام چند صد ساله ای را در نظر بگیرید که به جای مرمت شدن و تبدیل شدن به گالری و یا موزه، مورد بی دقتی و بی رحمی انسان واقع شده و جای خود را به پارکینگ های منسوخ سیستم شهری مدرن می دهد. در کشور های توسعه یافته حتی درخت ها را جزو میراث محسوب می کنند و به آنها آسیبی نمی رسانند. اما ما با ارزانی، گوهرهای خود را می فروشیم.

در استان گیلان در بیشتر شهرها بناهای متعدد تاریخی وجود دارند که با بی رحمی ما انسان ها و بی توجهی ارگان های دولتی ذی ربط تخریب شده اند ، در حال تخریب هستند ، تغییر کاربری های ناهمگون و مضحک داده اند.

به طور مثال خانه اولین شهردار رشت (میرزا خلیل رفیع) که واقع در خیابان مطهری است ، سالهای سال توسط شورا و شهرداری با کاربری اداری در حال خدمات شهری به شهروندان بود. که خوشبختانه در حال حاضر توسط شورای پنجم این بنای تاریخی از دوره قاجار خلوت گردیده و گویا قرار است موزه اسناد مشروطه گیلان شود.

اما همانطور که از خانه اولین شهردار رشت نمایان است این بنای تاریخی بدون مرمت کامل توانایی سرویس دهی به مسافران ، گردشگران و رشد صنعت توریسم را به هیچ وجه ندارد. وضعیت مرمت این بنای تاریخی از حالت اورژانس هم گذشته است و هر آن بیم خطری در راستای تخریب های جزئی برای این بنا حس می شود.

از آنجایی که در استان ما گیلان و کلانشهر رشت از حرف تا عمل مدیران شهری بسیار بازه زمانی طولانی دارد. فقط جای شکرش باقی است که لااقل از خانه میرزا خلیل رفیع به عنوان مکان اداری استفاده نمی شود.

در شهر رشت بناهای متعدد تاریخی هستند که در حالت اورژانسی مرمت قرار دارند ، اما متاسفانه در سایه سار بی توجهی و غفلت قرار گرفته اند. حتی با روند شروع پروژه باز آفرینی رشت از سالهای آغازین دهه نود در بافت های فرسوده و تاریخی شهر هنوز که هنوز است به مرمت بناهای تاریخی توجهی نشده است. بدلیل اقلیم مرطوب و باران های پیاپی و شرجی بودن هوا در تابستان رشت، سال به سال که میگذرد، این بناهای تاریخی روز به روز روند ناخوشایند تری به خود میگیرند.

در مورد همین توجه چه از سوی مسئولین ، ارگان های ذی ربط و مردم به بناهای تاریخی که متاسفانه در کشورمان در سایه ی بی رحم نابودی میراث فرهنگی حضور داریم ، به عنوان مثال شهر پراگ در جمهوری چک با بناهای معروف و شکیل تاریخی که از لحاظ معماری معروف است ، تمهیداتی که از سوی شهرداری پراگ انجام میگیرد بسیار قابل توجه و بررسی است. شهرداری پراگ هرگونه ساخت و ساز غیر مجاز را با جریمه های سنگین باز میدارد. یا اینکه به کل مجوز ساخت و ساز های ناهمگون با بناهای معروف مرکزی شهر از جمله برج های دو قلو ، باروک ، بنای قدیمی شهرداری پراگ و بافت مرکزی شهر را صادر نمی کند.

در سراسر اتحادیه اروپا از جمله کشورهای جمهوری چک ، هلند ، آلمان ، دانمارک ، فنلاند ، بلژیک ، اسلوونی ، اسلواکی ، انگلستان ، لهستان قانون های به شدت سخت و پیگیر در مورد آسیب های نوسازی به میراث فرهنگی ، بناهای تاریخی با جریمه های سنگین و دستور تخریب از سوی شهرداری های مرکز شهر کنترل می شود.

این نوع بی توجهی در ارگان های ذی ربط مدیریت شهری و بی رحمی و بی دقتی مردم به بناهای تاریخی در سراسر کشور موارد زیاد و چشم گیری موجود هستند ، که امیدواریم با مداخله کمیته ملی ایکوموس ایران ، سازمان میراث فرهنگی کشور ، موسسات فرهنگی ، تخصصی ، علمی ، سازمان های مردم نهاد ، حافظان ابینه تاریخی و رسانه ها این روند تغییر پیدا کند.

میراث فرهنگی تمام و کمالش دارای ارزش بسیار غنی در سراسر جهان است. این ارزش ها کیفیت زندگی انسان در یک سرزمین را در طول تاریخ بر اساس مجموعه اعتقادات نشان می دهد. معطوف شدن به این موضوع حیاتی یک تمرین تاریخی است که انسان هایی در یک مکان با خصوصیاتی در طول زمان و بر اساس اعتقادی که در قرن های متوالی تجربه کرده اند ، آن را ایجاد کرده است.

مردم هر زمان بر اساس تجربه های افراد دیگر در طول زمان های گذشته ، دریافته اند که در هر سرزمین چطور میتوان زندگی کرد و چه کارهایی انجام داد.

آداب و رسوم ، فرهنگ ، تاریخ ، زبان و غیره در هر سرزمین در طول زمان تاریخی آیینه ی تمام قد مردمان پیشین آن سرزمین است. هرمجموعه ارزش ها در میراث فرهنگی سرزمین ها باید به همه نسل های آن انتقال یابد.

وقتی سخن به میان می آوریم ومیگوییم نسل ها ، یعنی نه فقط مجموعه افراد امروز جامعه ، بلکه افرادی که رفته اند و خواهند آمد را نیز مخاطب قرار میدهیم.

هر دوره تاریخی در هر سرزمین را میتوان صدها کتاب نوشت و فیلم ساخت و هر زاویه ی آن را تمام و کمال نشان داد. در دوره های گذشته ایران که افراد غریبه در این سرزمین بوده اند ، همین اتفاق حضور غریبه ها را میتوان سرمشق امروز و فردا قرار دهیم که دو حالت از این موضوع برقرار است : مردم سرزمین میتوانند خارجی پرست باشند یا ملی گرا.

بنابراین مجموعه ای از ارزش ها در اختیار ما قرار گرفته که با نوع رفتاری که مقابل آن داریم ، گذشته و آینده را تحت تاثیر قرار می دهیم. میراث های جامعه فقط و فقط برای نسل های امروز نیست. از گذشته می آید و به حال می رسد و به آینده تحویل داده می شود.

کمیته ایکوموس ایران با سازمان بین المللی ایکوموس و مشارکت سازمان های دیگر با ایجاد کارگروه درست به تهیه کتابی بپردازد تا یک مرجع از همه آثار میراث فرهنگی ایران را داشته باشیم. و در نهایت میتواند:  کمیته ایکوموس ایران با ارجاع به سازمان های دولتی و مردم نهاد در شهرهای ایران با همکاری استانداری ها و شهرداری ها دایرهالمعارف میراث فرهنگی را تولید نمایند. تا نوجوان و جوانان با ریشه های فرهنگی و تاریخی سرزمین خود آشنا شوند و همه ی این ها دست به دست هم می دهند تا نه فقط امروزه در استفاده عموم قرار گیرد ، بلکه میراثی حفظ شده برای آیندگان باشد.

چگونگی حفظ میراث های فرهنگی ، بناها و محوطه های تاریخی و ریشه یابی و چگونگی شکل گیری آنها برای جذب شدن نسل جوان بسیار موثر است ، امروز شاهد این هستیم که با این روند بی توجهی و بی دقتی و بی رحمی به بناهای تاریخی و محوطه های تاریخی که فرهنگ بومی هر سرزمین را نشان میدهد ، چه بسا نوجوانان و جوانان متعدد در رده های سنی مختلف چنان میلی و اطلاعاتی به بناهای تاریخی و فرهنگی سرزمین بومی خود ندارند و با ارکان مدرن و پست مدرن زندگی شهری بیشتر ارتباط برقرار خواهند کرد.

بناها و محوطه های تاریخی شهرها ، هویت شهر و فرهنگ مردم را در برهه های تاریخی نشان می دهد ، حفظ و نگهداری از بناهای تاریخی در راستای فرهنگ بومی و محلی هر سرزمین از شمال تا جنوب ، از غرب تا شرق کشور ایران و همین طور سراسر پهنه ی این کره خاکی برای آینده نیاز مُبرَم است.

نویسنده : محمد صالح زاده (روزنامه نگار - پژوهشگر شهری ) 

 انتشار در تاریخ سی فروردین سال یکهزار و سیصد و نود و نه در پایگاه خبری و تحلیلی گیل خبر 

۱۳۹۹/۰۱/۳۰

https://gilkhabar.ir/news/i/458781

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۰۰ ، ۱۳:۱۲
محمد صالح زاده رشتی نژاد

ضرورت کارآمد کردن بافت‌های تاریخی شهری

زنگ خطر برای بناهای تاریخی رشت به صدا درآمده است.

بافت تاریخی؛ بافتی از شهر را شامل می‌شود که واجد هویت و نمادهای تاریخی و معماری آن منطقه است. در این بافت شهری مجموعه‌ای از فضاها، ساختمان‌ها بناها و آثار معماری شهری تاریخی و ارزشمند را مشاهده می‌کنیم. بافتهای تاریخی در بسیاری از کشورها تحت حمایت قانونی خاص قرار می‌گیرند و در حفاظت و نگهداری این بافت از شهر تمهیدات سرسختانه‌ای صورت می‌پذیرد. همچنین قوانین معماری و شهرسازی در بافت تاریخی شهرها طبق مقررات رعایت می‌شود و در صورت مشاهده تخلفات به شدت برخورد می‌شود.

به عنوان مثال پراگ(پایتخت جمهوری چک) با معماری هزارساله، یکی از معدود مناطقی به شمار می‌رود که مراکز شهری و بافت تاریخی آن کاملا محفوظ مانده است.

سالهای گذشته شهرداری پراگ، صاحب هتلی را که در مرکز شهر در بافت تاریخی پراگ واقع است، برای از بین بردن شاخصه‌های معماری دو کاخ باروک (از بناهای تاریخی پراگ) که قدمت آن به قرن ۱۴ میلادی می‌رسد، به ۵۰۰۰ دلار جریمه کرد‌. گرچه پراگ هم مثل سایر شهرهای اتحادیه اروپا روند توسعه شهری را طی می‌کند، در واقع تهدید توسعه شهری و امر نوسازی و ایجاد آسمانخراش‌ها توسط سرمایه گذاران نوسازی‌های شهری پراگ را هم مستثنی نگذاشته، اما شهرداری با جریمه‌های سنگین و اعمال سیاست‌های شهری فضا را تنگ کرده است.

ریچارد بیگل (مدیر اجرایی شهرداری پراگ) در آخرین مصاحبه خود گفته است: اگر ما آسمانخراش‌ها را بپذیریم، هیچ راه برگشتی نداریم. این برج‌ها خط آسمان را از بین برده و شهر را برای همیشه تغییر خواهند داد.

در کشور ما در دهه نود از سوی وزارتخانه مسکن و شهرسازی بر اساس درخواست سازمان میراث فرهنگی طرح حمایت و حفاظت از بافت تاریخی برای بسیاری از شهرهای دارای بافت تاریخی تصویب شد و مقررات عمومی برای محافظت از بافتهای تاریخی شهرهای کشور تعیین شد اما با این حساب هنوز در محدوده بافتهای تاریخی شهرها دچار مشکلات مدیدی هستیم.

یکی از مشکلات اصلی که در وهله اول به چشم می‌خورد، عدم آگاهی و شناخت صحیح از بافتهای شهری و تفاوت بافتها از سوی شهروندان شهر و مدیران شهری است.

شناخت جغرافیای شهر و شهرشناسی موضوع مهم شهرنشینی به حساب می‌آید، اگر از شهری که در آن زندگی می‌کنیم، شناخت کافی نداشته باشیم، همچنین شهری که در آن به مدیریت می‌پردازیم با عدم آگاهی از آن روبه رو باشیم، خواه ناخواه شهرنشینی و مدیریت شهری با معضل روبه رو می‌شود و شهر دچار آسیب و مشکلات فراوانی خواهد شد.

بافت تاریخی در شهرها مقوله‌ای متفاوت از بافت فرسوده در شهرها است، این دو از بافت‌های رایج در شهرها هستند که متأسفانه هیچ گاه وجه تمایز و شباهت آنها آنطور باید و شاید مورد بررسی قرار نگرفت! این عدم آگاهی از بافتهای شهر از عملکرد ضعیف مدیریت شهری در شهر نشأت می‌گیرد! زیرا در بسیاری از شهرهای کشور در بدنه مدیریت شهری افرادی با تخصص‌های خارج از بحث معماری، شهرسازی و مدیریت شهری تکیه زده‌اند.

در استان شمالی کشور “گیلان” به مرکزیت رشت، هم از این معضل آسیب‌های فراوانی بر پیکره‌ی بی جان این شهر وارد شده است. در هفته‌های اخیر که شاهد اخبار ناخوش احوال شهری بوده ایم، که بازخورد آن در رسانه‌های محلی گیلان، فعالان و علاقه مندان مبحث شهر، شهرسازی و معماری شهری رویت می‌شود.

هتل فردوسی رشت که جز معدود بناهای تاریخی و ارزشمند شهر رشت است، با خطر تخریب روبه رو شده است. خطر تخریب این هتل که بقایای معماری ساباط از اواخر عصر پهلوی اول است، خواب را از چشمان مردم فرهنگ دوست شهر گرفته است. در آخرین اخبار سازمان میراث فرهنگی با بازتاب گسترده رسانه‌ای در استان شاهد این بوده ایم، خیابان شریعتی که هتل فردوسی رشت در آن واقع شده است، به زودی ثبت ملی می شود.

بر اساس منابع تاریخی موجود نزد مهندس روبرت واهانیان، از اساتید برجسته معماری گیلان، خیابان شریعتی رشت، دومین خیابان احداث شده در زمان تحولات نوسازی شهری پهلوی اول است. با شروع نوسازی شهری پهلوی اول از کنسول گری روس ها(پل عراق فعلی) خیابانی شکل گرفت تا به میدان فرهنگ کنونی رسید، و از آنجا به میدان شهرداری ختم شد. پس از احداث این خیابان، دومین خیابان عمود بر این، تلفن خانه سابق (شریعتی کنونی) بوده که امتداد آن از یه سوی به صیقلان و از سوی دیگر به کیاب (به سمت سبزه میدان) کشیده شد.

 اما مساله واجد بحث مساله شناخت از بافتهای شهری است، که با شناخت کافی از شهر و بافتها و ضوابط و مقررات می‌توان به درجه‌ای از شهرشناسی برسیم که بتوانیم در نهایت به تفاوت‌ها در بافتهای شهری پی ببریم.

بافت تاریخی در شهر بافت فرسوده نیست، این دو بافت همانطور که از اسامی شان پیداست، دو بافت متفاوت از شهر را ارائه می‌دهند، که هرکدام از آنها شامل ضوابط و مقررات خاص خود هستند. بافتهای شهری در شهرها حُکم سند و هویت شهر و شهروندان است، به همین دلیل است که شهروند شهرنشین باید از شهر محل زیست خود شناخت کافی داشته باشد.

بافت تاریخی شهرها شامل مولفه‌های از قبیل؛ قدمت تاریخی، ساختار محلات و اصلوب ساخت وساز و سند هویت مردمان شهر است. بافت تاریخی امکان این را میدهد که برای آن از سوی کارشناسان، مدیریت شهری و ارگان‌های ذی ربط سند تاریخی نگارش شود. این بافت شامل الگوی خاص معماری سنتی، بومی، زیست محیطی و اصالت را دارد‌.

بافتهای تاریخی در هر شهر بیانگر دوره‌ای از تاریخ آن سرزمین است، گرچه کم رمق اما پابرجا مانده است. اما بافت فرسوده در شهرها ؛ بافتهای ناکارآمدی هستند که به صورت موقت ایجاد شده‌اند، اکنون دیگر رها شده و یا کارایی آن از بین رفته است. مثل : میدان‌های قدیمی، منازلی که در کوچ‌های سکنه شهری ایجاد شده و اکنون خالی از سکنه است.

بافتهای فرسوده از نظر قدمت تفاوت عمده‌ای با بافت‌های تاریخی شهرها دارند و اگر هم با بافت تاریخی قدمت مشابه‌ای داشته باشد، کاملا آن بخشش تخریب شده است. به طوری که امکان برنامه ریزی مرمت وجود ندارد و در این صورت هیچ ارزش تاریخی را به بافت فرسوده شامل نمی‌شود.

بافتهای فرسوده در شهرها اگر سازه آن دچار ریزش یا فرونشست باشد، برای منازل و اماکن اطراف این بافت خطرناک است و به همین خاطر تخریب بافتهای فرسوده در این نوع موارد سریعا باید صورت بگیرد و حتی المقدور تغییر کاربری اتخاذ شود.

در ضوابط و قوانین شهری در مورد بافتهای تاریخی شهرها که بیانگر سند هویت شهر است، تذکر داده شده که نباید مراکز تجاری و مراکزی که سبب تردد گسترده جمعیت حول این بافت می‌شود، ایجاد شود.

مسیرهای دسترسی به بافتهای تاریخی همواره باز و بدون مانع باشد، در مورد حریق، تمهیدات خاصی را شامل شده‌اند. به هیج عنوان در فضای بافت تاریخی شهرها بلندمرتبه سازی نباید صورت پذیرد. خطوط حمل و نقل عمومی شهر از قبیل مترو، اتوبوس‌های شهری، مونوریل، بی آرتی و سایر موارد حمل و نقل شهری نباید از آن عبور کند.

در بهسازی و نوسازی بافتهای تاریخی شهرها باید طبق صلاحدید کارشناسان از همان مصالحی استفاده شود که در ساخت ابنیه‌های اولیه آن به کار رفته است. انجام کلیه اقدامات خدمات شهری همانند آسفالت معابر که شاکله بافت تاریخی را دستخوش تغییر می‌کند، خودداری شود.

این موارد گزیده ضوابط و مقرراتی در مورد شناخت این دو بافت از شهر محسوب می‌شد، که می‌بایست با برنامه ریزی از سوی مدیریت شهری به شهروندان شهر آگاهی داده شود. مدیریت شهری میتواند همانند کشورهای اروپایی با تکیه بر دانش و تاثیر گروه‌های مردم نهاد، رسانه ها، شهرپژوهان و شهرشناسان این شناخت را بین شهروندان در شهرها گسترش بدهد.

مدیریت شهری باید با تدابیر تخصصی شهرسازی؛ بافتهای شهری را توسط حریم مشخص از هم جدا سازد. باید پهنه بندی بافتهای شهری مشخص شده باشند، تا بافتهای شهری در شهر تفاوت‌ها و شباهت‌های خود را به شهروندان نشان دهند. متأسفانه این مساله در شهرسازی فعلی کشور رعایت نمی‌شود. رعایت حریم‌ها در بافتهای شهری از اهمیت  ویژه‌ای برخوردار هستند، چون در این صورت است که می‌توان برای معضل بافتها چاره ای‌اندیشید. نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها را برشمارد و برای توسعه شهر در حرکت بود.

در طول تاریخ شهر و شهرنشینی، شهرها دچار تحولات زیادی شدند، این تحولات بر پیکره معماری شهری، ساختار شهری، پیکربندی بافت شهری، جهت توسعه و تغییر مراکز حساس اثر گذاشته است. این تغییرات و تحولات در شهرها در طول سالیان سال و دوره‌های مختلف تاریخی اتفاق افتاد، اگر بر مبنای یک الگوی مشخص باشد، بیانگر این است که شهر و شهروندان در مسیر تکامل قرار دارند.

متأسفانه با همه این اوصاف شاهد این هستیم که معماری شهری فاقد استحکام و نمای شهری در شهرها کسل کننده و پیوستگی اجتماعی کاهش یافته است، این امر مهم بیانگر این است که شهر مدام بر اساس الگویی تکراری شکل گرفته است.

 در شهرهایمان شاهد زوال تدریجی هستیم، که در نتیجه رکود اقتصاد شهری، فرهنگ شهری و معماری شهری در شهرها به چشم می‌خورد. در این نوع موارد است که باید شهرشناسان و متخصصین شهرسازی، به فریاد شهر برسند. و با بهره گیری از مولفه‌های اساسی موجود در بافتهای شهری به خصوص بافت‌های تاریخی شهرها با تدوین و تنظیم برنامه ریزی‌های شهری در قالب برنامه‌های (کوتاه مدت، میان مدت، بلند مدت) شهر و شهروندان را به اصول صحیح و کار آمد بازگردانند.

ضروری است، شهرها که با عدم آگاهی از سوی شهروندان، و عدم پهنه بندی اصولی شهرسازی از سوی مدیران شهری و متولیان امور از توسعه جا مانده‌اند به مسیر توسعه اصولی و جهانی شهرهای توسعه یافته، ملحق شوند.

نویسنده : محمد صالح زاده (روزنامه نگار - دانش آموخته شهرسازی) 

انتشار در پایگاه خبری و تحلیلی مرور در تاریخ 19 بهمن  1399

https://moroor.org/%d8%b6%d8%b1%d9%88%d8%b1%d8%aa-

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۰۰ ، ۱۳:۱۲
محمد صالح زاده رشتی نژاد