عکسهایی از روایت دردناک در خوی
عکسهایی از روایت دردناک در خوی
با آگاهی از نقطه مکث بر زندگی که توسط نگاه عکاس و دوربین ثبت میشود. اما هر مکثی بر زندگی که با عکس دیده میشود ؛ نمیتواند شادی را به مخاطب بقبولاند. همانطور که مکث هایی مثل : بازی کودکان ، مراسم ازدواج و دوران خوش در زندگی؛ میتواند خنده و یادآوری آن لحظه خوش را نه تنها در ذهن آن مخاطب که در آن مکثِ مبدل گشته به عکس حضور فیزیکی داشته یادآور شود. بلکه در ذهن مخاطبی که حتی در آن مکثِ به عکس تبدیل شده حضور نداشته، هم میتواند ؛ یک حس عجیب و بی نظیری را بیافریند.
کاوه گلستان (عکاس)متناسب با عکس های به شدت غمگینش جمله خوبی دارد ؛ مینویسد : عکس باید بر صورتت سیلی بزند. خب عکسهای جناب کاوه گلستان را اگر مشاهده نماییم،کاملا به این جمله خواهیم رسید. اما نکته جالب اینجاست که عکسهایی که بر مخاطب سیلی میزنند نیز مکثی را به عکس تبدیل نموده اند که گویی با تماشای آن عکس باید چند لحظه تمام ذهن و فکرت را به مکثی وارده تسلیم نمایی.
اینها را نوشتم تا مکث هایی از یک روایت دردناک زندگی را که منجر به صحنه های دردناکی برای هموطنان مان شد ؛ را تماشا نماییم. شاید اینبار باید تماشا کرد،تماشا کرد آن لحظه ای را که آنها حس کرده اند. و این تماشا را به صنف ها و اقشار مختلف پراکنده ساخت. تا به عکس که مکثی بر زندگی را با یک حرکت مکانیکی(دوربین) فراهم می آورد به یک حقیقت ایمان آوریم. تا بازهم اندیشه را ابزاری در فرایند امورات زندگی بجا آوریم.
وقتی کرمانشاه (سرپل ذهاب) لرزید،دوران خدمت سربازی را آغاز نموده بودم. اواخر دوران دو ماهه آموزشی؛ خبری دردناک آمد؛ که در کرمانشاه به مرکزیت سرپل ذهاب زمین لرزه ای اتفاق افتاده،شب بود؛ رفقای هم خدمتی آن دوره با چه شتابی دردناکی به سمت باجه های تلفن پادگان 01 تهران میرفتند. تا از خانواده هایشان اطلاع یابند. زلزله کرمانشاه را در دوران خدمت پس از آموزشی از نزدیک عواقب غم انگیزش را دیدم. پس از آغاز خدمت در سازمان مهندسی نزاجا ارتش،برایم ماموریت در کرمانشاه زدند و ناظر مقیم پروژه بازسازی سرپل ذهاب در مدیریت مهندسی غرب شدم. و از نزدیک دیدم ؛ روایت دردناک هموطنانم را در غرب کشور. مدتها پس لرزه ها جریان داشت و با هر پس لرزه همانند زلزله اصلی مردم به اضطراب سر می کردند. کودکان از شدت ترس زلزله اصلی مدتها پس از آن دلهره را میشد از چشمان شان خواند.ترس در چشمان شان مشخص بود. با آنکه لحظه حادثه آنجا نبودم اما پس از آن حادثه هم توسط مردمی که آن لحظه را حس کرده اند ، میشد از شدت اضطراب شان لحظات دردناکی که از آن حادثه نصیب شان شده را تا آن حد که بازتاب غم است ، دریافت.
روایتی دردناک از زلزله ای اینبار در آذربایجان غربی،همانند سایر روایت های دردناک از دیگر زلزله های بوقوع پیوسته در کشور. رودبار ، بم ، کرمانشاه و ..... اینبار در آذربایجان غربی (خوی)
عکسها : از عکاسان خبری در خبرگزاری های کشوری
*توضیح : برای انتشار عکسها تا جایی که میتوانستم سعی کردم ، عکسهایی را بازنشر دهم که اسم عکاس و لوگو در پایین عکس موجود باشد.