شَهر نوشت های محمد صالح زاده رشتی نژاد

روزنامه نگار - پژوهشگر مسایل شهری

شَهر نوشت های محمد صالح زاده رشتی نژاد

روزنامه نگار - پژوهشگر مسایل شهری

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهران» ثبت شده است

 

 اقتصادسرآمد  در زمره رسانه‌های ‌نمونه  و موفق تخصصی چند دهه اخیر

محمدصالح زاده
آشنایی کم و بیشی با حرفه روزنامه نگاری می‌تواند این حقیقت را به یقین اثبات کند؛ روزنامه نگاری مانند رفتن در «میدان مین» است. دشواری این مسیر عاشق ترین، شجاع ترین، با شهامت ترین و با شرف‌ترین انسان‌ها را می‌طلبد. درست همچون عشقی که حافظ مطرح می‌کند: شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل، کجا دانند حال ما سبک باران ساحل‌ها. عشقی بسیار نظام‌مند و مدبرانه و هم آغوش با معرفت. بنابراین می‌توان چنین گفت: هرکسی مَرد این وادی نیست، پا در این راه نگذارد. روزنامه و روزنامه نگار با تولید کلمه و محتوا سر و کار داشته که گه‌گاه در این مسیر تبعاتی گریبانگیر شخص یا رسانه‌ها خواهد شد که پایانی غم‌انگیز را رقم خواهد زد. روزنامه نگاری؛ همچون دریا موجی خون‌فشان دارد. دغدغه‌های یک مجموعه رسانه‌ای در برآوردن نیاز مخاطب و انعکاس آن مسئولیت‌هایی را به دنبال دارد که ممکن است در توان همه افراد نباشد. شاید برخی بر این باور باشند؛ که روزنامه نگاری در حال مرگ است. یا این‌که فضای مجازی گوی سبقت را در تولید محتوا از روزنامه نگاران ربوده است. با وجود همه این چالش‌ها و حتی موانع در این حرفه باید گفت: این مسیر همچنان ادامه دار است، چون‌که انسان‌ها همچون دریا دوست ندارند؛ مهار شوند. می‌خواهند بدانند در اطراف‌شان چه می‌گذرد؛ و این نیاز به هیچ عنوان قابل تغییر نخواهد بود. 
«روزنامه نگاری تخصصی» عالی‌ترین مرحله زندگی حرفه‌ای یک روزنامه نگار پس از طی مراحل ابتدایی کار حرفه ای است. بی‌تردید این که یک مدرس بخواهد تخصص روزنامه نگاری را برای افرادی که هنوز وارد مرحله ابتدایی کار حرفه ای نشده اند تبیین کند، دشوار است و مشکل تر از آن این است که در مطبوعات کشورمان نیز کمتر زمینه تخصصی در حرفه روزنامه نگاری موفق بوده است و همچنین کمتر روزنامه نگاری در یک حوزه تخصصی خاص در مطبوعات کشور مشغول به فعالیت است. متاسفانه افراد کمتر فرصت دارند که در حین فعالیت در رشته روزنامه نگاری در زمینه دریافت تخصص در یکی از رشته های مورد علاقه خود مثل؛ اقتصاد، سیاست و فرهنگ و هنر یا ... به تخصص برسند. و در بازه زمانی کوتاه باید راهی برگزینند که هم حوزه دلخواه خود را بیابند و هم در مورد آن به مطالعه و تحقیق بپردازند و در مباحث مختلف روزنامه‌نگاری همچون؛ گزارش، مقاله و مصاحبه از دیدگاه یک روزنامه نگار متخصص ببیند و بالاخره یک مجله تخصصی در معیارهای حرفه ای و علمی رشته انتخابی، خود ارائه دهد. حسین قندی، روزنامه نگار در بخشی از پیش‌گفتار کتاب خود می‌نویسد: دانشجویان در آخرین نیم سال تحصیلی واحد درسیِ اجباری روزنامه‌نگاری تخصصی را باید می‌گذراندند و حاصل کارشان که آماده ساختن یک مجله تخصصی بود، ارائه می‌کردند. در میان مجله‌های ارائه شده هرچند کارهای حرفه ای وجود داشت اما اکثر دانشجویان قادر نبودند در حوزه تخصصی که انتخاب می‌کردند، مجله‌ای همساز با انتخاب‌شان ارائه کنند، زیرا در زمینه و رشته تخصصی که انتخاب می‌کردند آگاهی و تجربه نداشتند. وجود چنین نقیصه‌ای در فضای مطبوعات کشور باعث انتشار کتاب روزنامه نگاری تخصصی از وی شد.
در عصر کنونی که اشتیاق خواندن روزنامه های چاپی با وجود فضای مجازی محدود شده، ۲۰۰۰ شماره از انتشار روزنامه ای تخصصی نه تنها عدد کمی را نشان نمی‌دهد، بلکه می‌توان آن‌را در زمره نمونه موفق رسانه ای تخصصی چند دهه اخیر کشور شمرد. شهریورسال‌جاری، دهمین سال انتشار روزنامه «اقتصاد سرآمد» است. روزنامه‌ای که با وجود فراز و نشیب های فراوان و عبور از سختی های این حرفه با متعهد ماندن به مشی تخصصی و حفظ اصول، دو هزارمین شماره تیراژی از نسخه چاپی خود را منتشر و در ۵ شهریور ۱۴۰۳ به مخاطبان خوش سلیقه اش عرضه داشته است. روزنامه اقتصاد سرآمد در ۲۲ شاخه دریایی اعم از؛ شیلات، امنیت دریا، کشتیرانی، تجارت دریا، بنادر ودریا، دریانوردی، پژوهش دریایی، فرهنگ دریا محور، دانش دریا، اقتصاد دریا،فراساحل، صنایع دریایی، اعماق دریا، گردشگری دریا، جزایر و ... فعالیت دارد. این روزنامه در سال ۱۴۰۱ در روز جهانی دریانوردی، به عنوان؛ «نشریه نمونه دریایی کشور» معرفی شد و از صاحب امتیاز و مدیر مسئول تقدیر به‌عمل آمد. در حال حاضر نیز در رتبه بندی روزنامه های کثیرالانتشار کشور در رتبه دوم کشور قرار گرفته است. در تخصص مطبوعاتی یک روزنامه نگار به دلیل آن‌که در روزنامه عمومی فعالیت دارد، حدود و دامنه پیامش را منطبق بر حدود و پیامی قرار می‌دهد که مخاطبان گسترده آن نشریه را جذب کند. اما از لحظه‌ای که روزنامه نگار قدم به دنیای مطبوعات تخصصی می‌گذارد این ضابطه ها دگرگون می‌شود زیرا اصل و بنیان مطبوعات تخصصی(روزنامه، مجله، گاهنامه) بر پیام و ارزش آن استوار است. مطبوعات تخصصی بر اساس نیاز طبقه ای خاص به دانستن و داشتن آگاهی‌های بیشتر در زمینه علوم مورد علاقه آن طبقه به‌وجود می آید. چنین رویکردی در روزنامه‌ای تخصصی را می‌توان با این بخش از شعر حافظ توصیف کرد: کجا دانند حال ما سبک باران ساحل‌ها!

 

نویسنده: محمد صالح زاده (روزنامه نگار) 

منبع: روزنامه سراسری اقتصاد سرآمد 

انتشار شماره 2000 روزنامه تخصصی - دریایی اقتصاد سرآمد 

شهریور 1403 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۰۵
محمد صالح زاده رشتی نژاد

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۰۱:۵۳
محمد صالح زاده رشتی نژاد

 

 

 

گفتگو با دکتر پیروز حناچی

آیا شهر را برای خودروها می‌خواهیم یا برای انسان‌ها؟

تقاطع غیرهمسطح،تسریع خودروها یا تسهیل شهروندان در گفتگو با پیروز حناچی؛

رشت به‌عنوان‌ مرکزگیلان، پرجمعیت‌ترین شهرشمال کشور و پرجمعیت ترین سکونتگاه سواحل جنوبی کاسپین روزانه شاهد تردد زیادی از سراسر استان بوده، جمعیت ثابت این شهر بیش از ۷۰۰ هزار نفر و جمعیت شناور ثابت روزانه اش به بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر می‌رسد. با توجه به کارکرد گردشگرپذیری استان گیلان در ماه های گردشگری و تعطیلات مناسبتی، این جمعیت در رشت به بیش از ۲ میلیون نفر نیز خواهد رسید.

وضعیت حمل و نقل عمومی شهر رشت روایت‌گر مسیر توسعه ای چشمگیری نبوده و این شهر‌ همچنان در نبود سیستم بی آر. تی، مترو، مونوریل، تراموا با اتوبوس هایی فرسوده به کار خود ادامه می‌دهد. هرچند گهگاه سیستم اتوبوسرانی دست به بازسازی و نوسازی ناوگان عمومی حمل و نقل زده و در دوره هایی اتوبوس هایی تازه نفس خریداری شد، اما همچنان وضعیت مُبهم توسعه حمل و نقل عمومی در این شهر با عدم برنامه ریزی و مدیریتی صحیح به استفاده بیش از حد وسایل نقلیه شخصی و توسعه مسیرهای سواره منجر شده است.

از همین رو، در یکی از روزهای گرم تابستان با موضوع “حمل و نقل عمومی و معضل ترافیک شهرها ” با پیروز حناچی (شهردار اسبق تهران) به گفتگو پرداختیم.

 

مدیریت شهری برای روان سازی ترافیک در این شهر که یکی از معضلات جدی رشت در طی دهه ها محسوب می‌شود، تصمیم گرفته به صورت همزمان ۸ پل بتنی(روگذر-زیرگذر) خودرویی احداث کند. از اینرو فرایند احداث ۵ روگذر نیز آغاز شده و تا به امروز پروژه ها از پیشرفت فیزیکی ۵۰ درصدی برخوردارند. با توجه به اینکه شهرسازی پیشروی جهان احداث این تقاطع ها را رد کرده، بنظرتان آیا احداث اینگونه پل های بتنی در نبود رینگ دور شهری و توسعه معابر در روان سازی ترافیک موثر واقع می‌شوند؟   

بهتر است برای پاسخ به این پرسش، در ابتدا سوالی مطرح کنم؛ آیا این تقاطع های غیرهمسطح و همسطح (زیرگذر و روگذرها) در طرح جامع رشت دیده شده بودند؟ تجربه بنده می‌گوید این پل های بتنی در طرح جامع شهرها دیده نشده است. اغلب اجرای این گونه پروژه ها در سطوح شهرها، تصمیماتی هستند که به صورت موردی توسط مدیران اتخاذ می‌شوند و معلوم هم نخواهد بود که به آن شکلی که در نظر داشته و پیش فرضشان بوده، این پروژه ها به نتیجه برسند. چرا؟ چون عوامل مختلفی در این موضوع موثر خواهد بود.

ما یک تئوری در شهر داریم که منشا آن پروفسور رابرت سرورو از دانشگاه برکلی بود. این نظریه مطرح می‌کند که مسیر سواره بیشتر، یعنی تقاضای سفر بیشتر. این یعنی هرچقدر ما در شهرها مسیر سواره را افزایش دهیم، در حقیقت داریم به تقاضای سفر بیشتر دامن می‌زنیم. بنابراین وقتی مدام مسیر سواره ایجاد می‌کنیم، به تقاضای سفر با خودرو دامن می‌زنیم، نتیجه این امر می‌شود: ترافیک و آلودگی در کلانشهرها و شهرهای ما.

 

 

با توجه به منسوخ شدن اجرای چنین پروژه هایی در جهت رفع گره های ترافیکی و هزینه بالای احداث این پل ها بهتر نیست مدیریت شهری برای هوشمند سازی معابر شهری و ترافیک در شهر رشت چاره ای بیاندیشد؟

کشور ما از لحاظ فرهنگی بسیار غنی است. معمولا خیلی از راه حل های مسایل روزمره ما در ادبیات، شعر و فرهنگ ما به شکل توصیه و یا ضرب المثل وجود دارد. به این شعر مولانا توجه کنید: آب کم جوی و تشنگی آور بدست، تا بجوشد آبت از از بالا و پست. معنای شعر اینست که بایستی به گونه ای دیگر نسبت به این موضوع ها نگاه کنیم و بجای اینکه به دنبال آب بگردیم باید منابع را مدیریت کنیم تا به مصرف آب زیادی نیاز نداشته باشیم.

 

ببینید در شهرهای هوشمند دنیا دیگر مسیرهای جدید برای سواره ایجاد نمی‌کنند. حتی پا را فراتر نیز نهاده اند، و در مراکز شهری- تاریخی حتی مجوز احداث پارکینگ را هم صادر نمی‌کنند چه برسد به ساخت پارکینگ، البته به ازای آن حمل ونقل عمومی را گسترش داده وکیفیت آنرا ارتقا می‌دهند.

همین موضوع را نمی‌توان در شهرهای کشور ما مطرح کرد. می‌دانید چرا؟ چون اساسا برنامه ریزی‌های ما عمدتا مبتنی بر توسعه مسیرهای سواره است. معمولا احداث زیرگذرها، روگذرها، پل های هوایی و از این دست پروژه ها دارای مطالعات عمیق کارشناسی و تخصصی نیستند. این موارد در نظام مدیریت شهری کشور ما همچون فیل هوا کردن می‌ماند و به هرحال هر مدیری باید در دوره خود فیلی را هوا کند.

 

 

اگر مخاطب ما در شهرها، وسیله نقلیه موتوری است، بنابراین باید مسیرهای سواره را در شهرها توسعه دهیم. اما اگر مخاطب ما در شهرها، انسان هایی هستند که به صورت شبانه روز در شهر زیست میکنند، بایستی کیفیت زندگی شان برای ما مهم باشد.

 

در طی دهه ۹۰ چند پل بتنی روگذر در رشت احداث و به بهره برداری رسید. اما علنا احداث این پل ها در راستای رفع گره های ترافیکی شهر موثر واقع نشده و با توجه به مشاهدات میدانی میتوان گفت: احداث اینگونه پل ها گره های ترافیکی را به چند صد متر جلوتر منتقل کرده است. اما همچنان مدیریت شهری در رشت به اجرای راه حل های سخت افزاری بیش از راه حل های نرم افزاری در رفع گره ترافیکی توافق دارد. با توجه به خصوصیات اجرایی شما در دوره شهرداری تهران و توافق بر سر حمل و نقل عمومی و پاک چرا همچنان برخی از شهرداران به پروژه های عمرانی میان مدت از جمله احداث روگذر توجه بیشتری دارند؟

راه حل ما در کلانشهرها و شهرهای نزدیک به ۱ میلیون نفر جمعیت، توسعه حمل و نقل عمومی است. حتی برای شهرهای توریستی همچون سایر نقاط دنیا باید حمل و نقل عمومی را گسترش دهیم. مگر توریست ها در سایر نقاط دنیا با وسیله نقلیه شخصی سفر می‌کنند؟ در شهرهای بزرگ توریستی جهان همچون؛ پاریس، لندن، آمستردام، ونیز … هیچ گردشگری با ماشین شخصی سفر نمی‌کند. در کشور ما با توجه به هزینه پایین سفر با وسایل نقلیه شخصی، آنهم بخاطر سوخت ارزان باعث شده تا مردم ما به وسایل نقلیه شخصی وابسته باشند.

 

در گام نخست باید بدانیم که مخاطب ما در شهر کیست؟ آیا ماشین ها مخاطب ما هستند یا مردم شهر؟ بدین صورت ما با دو مبانی نظری کاملا متفاوت روبرو هستیم. اگر مخاطب ما در شهرها، وسیله نقلیه موتوری است، بنابراین باید مسیرهای سواره را در شهرها توسعه دهیم. اما اگر مخاطب ما در شهرها، انسان هایی هستند که به صورت شبانه روز در شهر زیست می‌کنند، بایستی کیفیت زندگی شان برای ما مهم باشد.

با توجه به این نظریه و در نظر گرفتن افزایش کیفیت زندگی مردم، باید روال پروژه های اجرایی در شهرها تغییر کنند. بعنوان مثال؛ در بحث حمل و نقل بایستی توسعه حمل و نقل عمومی را گسترش و در پروژه های عمرانی توسعه حوزه های قلمروی عمومی را توسعه دهیم. ببینید: این یک نگاه و یک نگرش کلی است. اگر مدیریت شهری با این نگرش حرکت کند، بایستی همه پروژه های شهری و زیرمجموعه های آنها حتی در کوچکترین مقیاس اجرایی در این نگرش نیز از جنس خودش باشد.

 

مصاحبه کننده و نویسنده: محمد صالح زاده (روزنامه نگار حوزه مسایل شهری، دانشجوی کارشناسی ارشد شهرسازی) 

منبع: پایگاه خبری و تحلیلی مرور گیلان 

انتشار در تاریخ در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۳ ، ۰۲:۱۹
محمد صالح زاده رشتی نژاد

 

 

روزگار غار؛ فروپاشی یک نوستالژی جمعی

نشانه عبور و یا دَرهم شکستن فضاهای شهری از محله و در واقع نابودی یک زیست مشترک است.

مهندس فرانسوی (بُهلر) از آموزگاران و اساتید مدرسه دارالفنون، که از قضا با شهرسازی و معماری مدرن اروپایی آشنایی داشت. به دستور شاه قاجار (ناصرالدین شاه) که در طی سفرها به اروپا و تماشای شهرهای فرنگی ذوق زده شده و تمایل به دگرگونی پایتخت داشت. برای تهران؛ ۱۲ دروازه ساخت، یکی از آنها “دروازه غار” بود. دروازه غار درست در نقطه ای ساخته شد، که اکنون میدان هرندی در این محله نمایان است. چون درب های این دروازه به سمت زمین های بلوک غار بود، آنرا دروازه غار نامگذاری کردند. در دوره پهلوی اول، دروازه غار برچیده و بجای آن میدان غار ساخته شد و در پهلوی دوم، میدان غار، باغ فردوس و گذر قدیمی صابون پز خانه به بخش ۶ پایتخت خوانده شد. این محله در تقسیمات جدید شهری، در منطقه ۱۲ شهرداری تهران قرار گرفته است. این محله از شمال به مولوی، از جنوب به شوش، از شرق به شهر ری و از غرب به خیام منتهی میشود. محله به شمار قهوه خانه ها و زورخانه هایش معروف بود و هنوز هم می توان نشانه هایی از این فضای تاریخی و جمعی محله های ایران را در این محله یافت.

دروازه غار

“روزگار غار” نام مستندی ست، که روایت تازه ای از محله قدیمی و تاریخی تهران به نام دروازه غار میدهد. این مستند به تهیه کنندگی احمد شفیعی و کارگردانی مرتضی منشی ساخته شد. گویا چند سال پیشتر یکی از شبکه های صدا و سیما نیز آنرا پخش کرده. به تازگی مهندس ترانه یلدا، معمار و شهرساز پیشکسوت اهل تهران به مخاطبین خود پیشنهاد تماشای این مستند را داد و نوشت: محلات قدیمی تهران را دریابیم. این محلات روح و جان شهر مایند. در این محلات ساکنین و کسبه هنوز محله را دوست دارند و نباید رانده شوند. اگر مدیران شهری این محلات را قابل نمی دانند، خود ما اصالت تهران را حفظ کنیم و در جهت بهبود رفاه و ایمنی در این محلات به طریقی منطقی و عاقلانه گام برداریم و به پایداری و همبستگی در آنها بیافزاییم.

“درواز غار” نام قدیمی محله ای است که امروزه به آن هرندی می گویند. مستند روزگار غار نیز روایتی متفاوت از محله ی دروازه غار ارایه میدهد. یکی از محلات قدیمی و تاریخی تهران، که سرگذشت پُر پیچ و خمی را گذرانده تا به هرندی کنونی رسیده است. بازار تا عودلاجان، پامنار، هرندی، دروازه غار و شاپور، هویت طهران است و به نوعی شناسنامه طهرانی های اصیل است. هرچند این روزها در پی گذر سالها بر سر و روی این محله همچون دیگر محلات این سرزمین، غبار و اندوهی گرفته، با این حال بخش اصلی هویت و قلب پایتخت از این محله و محلات عبور می کند. اینکه می گوییم؛ این مستند روایتی متفاوت از محله دروازه غار میدهد، از این جهت است، که با به تصویر کشیدن بناهای قدیمی محله، خاطرات مشترک و وجوه مثبت محله توسط راویان که ساکنین قدیم و جدید محله هستند، بازگو می شود. افراد محلی که حتی برخی قدمت سکونت شان به نیم قرن حتی بیشتر میرسد، با همه کاستی های وضع موجود کنونی هرندی، به محله خود علاقه دارند. در این مستند تاریخچه محله به صورت نامحسوس پرداخت و زیست مشترک با تعاملات اجتماعی و فرهنگی آدمها در یک ساختار مشخص شهری و مرز بندی بنام محل نمایش داده شد.

دروازه غار بی شک یک محله منحصر بفرد و تکرار نشدنی در تاریخ شهر تهران است. شکل زندگی مردم این محله به عنوان گود نشین که هنوز هم بخش های بجا مانده این گودها را میتوان در محله جست.

یکی از ساکنین، که امروزه در این محل آتلیه عکاسی کوچکی دارد و از اهالی محل عکس می اندازد، می گوید: وسط گودِ معصومیِ دروازه غار یک زمین فوتبال بود، اینجا یک لیگ کوچک داشتیم، اسم تیم های محله را به ترتیب؛ گود مُحب، گود معصومی، گود بازار، تی بی تی نام می برد. و همچنین اشاره دارد؛ شهرداری در همان موقعیت گودِ معصومی یک زمین چمن مصنوعی فوتبال تاسیس کرده است. راوی دیگر این مستند، مدرسه طاهر تنکابنی با قدمت ۱۰۰ سال که بعدها به شهید قاضی تغییر نام داد را یاد می آورد، و افسوس میخورد که خاطرات دوران کودکی بچه های محله به مخروبه تبدیل شده و قرار است به پارکینگ تغییر کاربری داده شود.

شخص دیگری از مدرسه جُندی به مدیریت و تاسیس زهرا کشکولی، بانوی نیکوکار محله اشاره دارد، وی میگوید: خانم کشکولی زمانی مدرسه را دایر کرد، که پدران اجازه نمی دادند، دخترانشان به مدرسه بروند، و خیلی از

دخترهای محل در مدرسه جُندی درس خوانده و معلم شدند. یکی دیگر از ساکنین این محله که هنوز در خانه قدیمی پدری اش زندگی می کند، روایت میکند: قدمت خانه ما به یک قرن میرسد. در همین خانه ما کلی عروسی گرفتیم. نه تنها خواهر و برادران من بلکه بستگان ما هم عروسی می گرفتند. در قدیم رسم بود در عروسی برنامه های سیاه بازی اجرا می شد و روی حوض رو می پوشاندیم تا اینجا اجرا کنند. یکی دیگر از کاسبین این محل که سالها پیشتر به پایتخت مهاجرت داشته می گوید: سابقا در خانه ای سکونت داشتیم، که حدود ۱۰ خانواده باهم در آنجا زندگی می کردیم. از بافت این محل و ارتباط مردم و ساکنین محله با هم خوشمان آمد و اصلا در اینجا احساس غربت نداشتیم.

 

یک چیزی که باعث شد، این سال ها در این محل بمانم و اینجا کاسبی کنم، هم نحوه سکونت مردم بود هم نحوه معاشرت و تعامل شان. یک مهر و محبت خاصی بین ساکنین محل برقرار بود. راوی دیگری از پاتوق های دسته جمعی اهالی محل میگوید: چندین قهوه خانه اینجا بود، پاتوق ما قهوه خانه نزدیک به کاروانسرای شیشه بُرها، معروف بود به قهوه خونه احمد نجار. در این قهوه خانه یک تلویزیون قدیمی بود، آن زمان همه تلویزیون نداشتند، شبهایی که بوکسور معروف محمد علی کِلی بازی داشت، کلید مغازه را می داد به بچه های محل، ما چند ساعت قبل تر از صبح قهوه خانه را باز می کردیم، سماور روشن می کردیم، تا در آنجا مسابقه بوکس را ببینیم. قهوه خانه حاجی تقی با ۸۰ سال قدمت هنوز در این محل باز است و پاتوق ساکنین آنجا، قدیمی ها نقالی و پرده خوانی اجرا می شد. آن زمان که تلویزیون نبود، مردم با تماشای نقالی و پرده خوانی شب های ماه رمضان را تا سحر طی می کردند، بعد انقلاب هم در زورخانه محله پاتوق می کردیم. امروزه قهوه خانه حاج تقی که هنوز دایر است، مکانی شده برای پاتوق انگشتر فروشان و نقره فروشان.

 

صحبت های راویان این مستند که ساکنین قدیمی محله بودند، بیانگر اینست؛ این محله زیستگاه تیپ‌های اجتماعی و اقوام خاص از جمله لوطی‌ها و غربتی‌ها بوده است. این مستند ریشه‌های تاریخی شکل‌گیری محله قدیمی دروازه غار و علت شهرت آن را به تصویر کشیده و برای اولین بار برخی نکات برجسته و تاریخی این محله بیان شده است.

هرچند امروزه بخش هایی از محله هرندی، دروازه غار سابق، به یکی از نقاط ناهنجار و جرم خیز پایتخت از حیث؛ فقر، مواد مخدر و اعتیاد، کودکان کار و سایر معضلات شهری بدل گردیده، اما این هرندی کنونی زمانی ماهیتی از روابط اجتماعی، فرهنگی و زیست خاصی را به نمایش می گذاشت که از ساختار محله ای کل جغرافیای ایران تبعیت می کرد. وقتی یک ساختار کلی از مقیاس کوچک محله را به کل کشور تعمیم می دهیم، این یعنی یک اشتراک اجتماعی، فرهنگی و زیستی را نظاره گر هستیم، این وجه اشتراک را در شمار زیادی از فیلم ها و سریال های مختلف دهه های گذشته به وضوح به تماشا می نشستیم، هرچقدر زمان گذشت، در آثار سینمایی این تصاویر مشترک کمرنگ تر شد، که این نشانه عبور و یا دَرهم شکستن فضاهای شهری از محله و در واقع نابودی یک زیست مشترک است. اینجاست؛ که میتوان گفت: مدیریت شهری با تصمیم های عجولانه و اقدامات ضربتی نه تنها بافت و ساختار را دستکاری می کند، بلکه در سبک زندگی و وجوهِ مشترک زیست اجتماعی و فرهنگی تاثیر گذار است. مسایلی همچون محله هرندی کنونی که با انواع و اقسام ناهنجاری در گیرودار است، حاصل یک درهم تنیدگی و برهم کُنشِ نیروها در مقیاس های بزرگ و کوچک است. که همزمان هم سیاسی ست هم اقتصادی، هم اجتماعی و هم کالبدی. نگاه صرفا کالبدی و فیزیکی کار ساز نخواهد بود.

 

نویسنده: محمد صالح زاده ( روزنامه نگار )

منبع: پایگاه خبری و تحلیلی مرور گیلان 

http://mroor.org/f9i

انتشار ۲۱ اسفند ۱۴۰۲

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۲ ، ۰۳:۴۸
محمد صالح زاده رشتی نژاد